خرمشهر ، شهر خون و مقاومت ، آزاد شد

از دهم اردیبهشت که عملیات بیت المقدس آغاز شد  تا سوم خرداد که شهر آزاد میشود

بچه ها در هوای گرم در بیابانهای خوزستان با چندین کیلوگرم تجهیزات ، اسلحه و مهمات ،با کمترین امکانات

بطرف خرمشهر پیش میروند  

از نقطه ی رهایی (پادگان حمید) تا خرمشهر بیش از صد کیلومتر راهه، که اگه در حالت عادی روی جاده

آسفالته با خودرو به گاز طرف خرمشهر ِبری، بیش از یک ساعت طول میکشه تا به خرمشهر برسی

حالا شما فکرش رو بکنید ، با اون همه موانع از خاکریز، میدانهای مین ، سنگرهای تیربار ، یگانهای زرهی ،

بمبارانهای هوایی و راکتهای هلی کوپترهای توپ دار ............

چطوری این همه فاصله رو با پشت سر گذاشتن این همه موانع ،قدم به قدم ، متر به متر جلو رفتند و طی

چهار مرحله عملیات ، که تقریبا نزدیک به یک ماه ،هر شب عملیات آفندی بود، متجاوزین رو دور زدند وبا

محاصره ی کامل خرمشهر 9000 نفر نیروی کلاسیکی نظامی و دوره دیده رو ،به اسارت گرفتن ،گوشه هایی از

این صحنه ها رواز تلویزیون دیدید ،گروه گروه زیرپوشهای سفید رو به علامت تسلیم روی دست ها بردند و

فریاد میکشند :  الدخیل الخمینی   ... الموت الصدام .... لرزه بر آنها افتاده و با ذلت از رزمندگان

تقاضا میکنند که ما را نکُشید ، چون تبلیغات دشمن گفته بود به محض اسارت شماها ،پاسداران خمینی

تیربارانتان میکنند... اما جز مهربانی ندیدند 

نیروهایی که با رجز خوانی  خرمشهر رو غارت کردند و بر در و دیوارش نوشتند:

جئنا النبقی ....  آمده ایم که بمانیم.

صدام با گردن کلفتی گفته بود :

اگه ایرانی ها خرمشهر رو تونستند پس بگیرن ، من کلید بصره رو بهشون میدم

در طول جنگ صدام چندین بار برای روحیه دادن به سربازاش از این مزخرفات گفته بود

ولی هیچ وقت عمل نکرد و بعد باز پس گیری خرمشهر، کلید که نداد ، درب بصره رو هم چهار تخته کرد   

بعد خرمشهر ، دنیا به دست و پا افتاد که هر طور شده جلو ایران را بگیرید که اگه پاش به بصره برسه مردم

عراق به ایرانی ها میپیوندند و کلک صدام کنده ست

تا خرمشهر ما با ارتش بعث عراق میجنگیدیم از اونجا به بعد تا آخر جنگ با تمام دنیا جنگیدیم

همه به میدون آمدند هر کس هر چی داشت کمک کرد تا صدام شکست نخورد اون کسی که پول داشت پول

داد اون کسی که تجهیزات داشت اون کسی که نیرو داشت همه دنگ دونگی ریختند روی هم اما

چون خدا با ما بود  ماست نتونستند بخورند البته ما رو مجروح کردند دست و پای مارو قطع کردند خانه رو بر

سرمون خراب کردند

ولی آقا بالا سر ما نشدند ، ذلیل مون نکردند ، با همون بدن مجروح همچنان ایستاده ایم  

بقول حضرت امام خمینی رحمه الله علیه که هر چه داریم ببرکت وجود این مرد بزرگ است ؛ فرمودند :

مسئله فتح خرمشهر یک مسئله ی عادی نبود

وقتی ملتی در سایه ایمان و توکل به خدا ، وعده ها ی الهی رو باورکند، مطیع رهبری،سخت کوش و مقاوم

باشد  ،البته که امداد الهی شامل حالش خواهد شد، این وعده ی صریح قرآن است

یادمان نرود

آن روزی که ما نبودیم ، انسانهایی برای ما فدا شدند و این زندگی الان ما مرهون رزم و فداکاری آنهاست