به مناسبت دوم اردیبهشت سالروز عروج خونین حاج بصیر قائم مقام لشکر 25 کربلا

مازندران در آلبوم افتخارات رزمی اش آنچنان غنی است که حقیقتاً در اولویت گذاری نام بزرگان بی بدیلش گاهی دچار تردید می گردد و نمی داند که چگونه باید تقدم و تاخر بزرگواران خطه ایثار و شرف را رعایت کرده و اول از کدام عزیز بگوید و یا بیشتر به کدام نام آور بپردازد!
سردار شهید حاج بصیر متولد شام غریبان 1322 در یکی از روستاهای شهرستان شهید پرور فریدونکنار در خانواده ای مذهبی و بسیار فقیر دیده به جهان گشود و در آن شرایط بسیار سخت معیشتی فقط توانست تا کلاس ششم ابتدایی در مدرسه سنایی فریدونکنار تحصیل کند و از همان سنین کودکی مجبور شد که به کمک خانواده بیاید و شغل آهنگری را انتخاب کرد و تا زمان جنگ علیرغم فراز و نشیب های زیاد شغلی، نهایتاً در همین شغل ماندگار شد.
وی که از مبارزان علیه رژیم ستمشاهی بود، دوران سربازی اش را نیز با تبعید به پایان برده و اشتغال هایش را نیز به خاطر همین مبارزه از دست می داد و دوباره مجبور می شد که به همان شغل آهنگری برگردد تا اینکه نهایتاً به کمک پدر مرحومش،یک توئلیدی درب و پنجره سازی را دایر کرد و تا زمان جنگ در آن اشتغال داشت و حضور 7 ساله اش در جنگ و نهایتاً شهادتش مانع از ادامه اشتغالش در این تولیدی شد.
وی که یکی از قدیمی ترین بسیجی های لشکر مازندران بود، در عملیات ها و مناطق مختلف جنگی حضور داشته و بارها زخمی می شد و دوباره به جبهه باز می گشت.
شهید بصیر بزرگترین جلوه حضورش را در قالب تاسیس و فرماندهی گردان همیشه خط شکن یا رسول(ص) به نمایش گذاشت و به اعتبار فداکاریهای بزرگش، به فرماندهی تیپ و نهایتاً قائم مقامی لشکر 25 کربلا منصوب گردید.
سردار شهید حاج بصیر عزیز در 45 سالگی، در دوم اردیبشت 1366 و در عملیات کربلای 10 در ارتفاعات برفگیر منطقه ماووت عراق به دعوت شیرین حق لبیک گفت و شربت شهادت نوشید و به لقاءالله پیوست و مهمان برادر شهیدش سردار علی اصغر بصیر شد.
علیهذا یکی از بزرگانی که شاید به جرات و با صراحت بتوان او را بواسطه شخصیت معنوی و نفوذ کلام بالا و قدرت تاثیرگذاری شگرف، "مسیح مازندران" نامید، بی تردید کسی نیست بجز سردار همیشه سرافراز مازندران، حاج بصیر عزیز که عنوان قائم مقامی لشکر، در مقابل آن همه کرامت و بزرگواری و سجایای اخلاقی، چیزی به شخصیت بزرگش نمی افزاید!
سردار شهید حاج بصیر،فارغ از عناوین دنیایی، گمنامانه تر از هر گمنامی،تنها به نیت خدمت به اسلام و امام(ره)، پای به جبهه های نبرد حق علیه باطل گذاشت و در فاصله زمانی بسیار کوتاهی، با شنا در دریای خون شهیدانی که بعضاً دست پرورده خود او بودند، به مقامی رسید که جز با شهادت تکمیل نمی شد و وجود ذیجود او را به ساحل آرامش نمی رساند!
خلوص، سادگی، صداقت، صفا و صمیمیت، خاکی بودن، آرامش خاطر، شجاعت، جوانمردی، مردمی بودن، فداکاری، استقامت، شکیبایی، سختی پذیری، خطرپذیری، دشمن شناسی، ولایت پذیری و ولایت خواهی، بصیرت دینی و انقلابی، شهادت طلبی و دنیاگریزی تنها بخشی از صفات برجسته حاج بصیر است که می توان تیتروار از کنار آنها گذشت.
هیچکس تردید ندارد که حاج بصیر و حاج بصیرها تا همیشه ناشناخته و غریب باقی خواهد ماند و فهم ابعاد وجودی آنها هم بدلیل عدم تفحص کافی و هم فروتنی و اختفاءگری آنها، به آسانی مقدور نبوده و حسرت شناخت کامل این بزرگان بی بدیا تا همیشه در دل ما خواهد ماند!
سردار شهید حاج بصیر همچون دوستان شهیدش مثل سرداران شهید طوسی،ابوعمار، مهرزادی، نوبخت، علمدار، بردبار؛ غرایاق زندی، نبوی و... همچنان تنهایی خود را ادامه می دهد و با این همه ارادتمند و پیرو، اما توفیق همنشینی با این بزرگان میسور نمی شود!
شهید بصیر اصلی ترین الگوی هدایتگر و تحول برانگیز جوانان و نوجوانان غیور فریدونکناری است که حقیقتاً قوت قلب رزمندگان و خانواده های آنان بود و هم اکنون نیز مزار او در گلزار شهدای فریدونکنار، زیارتگاه عاشقانی است که تحت تاثیر کامل نام و مرام و راه و منش این شهید بزرگوارند!
مرحوم مجدآرا استاندار اسبق مازندران، معاون اسبق وزارت کشور و نماینده فقید 3 دوره فریدونکنار و بابلسر و بندپی در مجلس، در وصیتنامه اش تاکید می کند که علیرغم فریدنکناری نبودن، بسیار مفتخر خواهد شد تا او را زیر پای شهید بصیر دفن کرده تا از این مسیر، بوی بهشت را استشمام کند!
وقتی حاج بصیر دلاور بعنوان سفیر لشکر، بشیر بهشت می شد، نوجوانان و جوانان فریدونکناری سر از پا نشناخته و فوج فوج به جبهه ها شتافته و شهر فریدونکنار از نوجوان و جوان خالی می شد!
در نهایت تاثر باید گفت که در بیست و سومین سالروز شهادت سردار شهید حاج بصیر، دختر سوم این عزیز، پس از مدتها دست و پازدن در بیماری مهلک سرطان، جان به جان آفرین تسلیم کرد و مهمان محفل پدر مهربانش شد.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد.