این وصیت نامه ها آدم را بیدار میکند...از غفلت میرهاند

بخوانید و فکر کنید...

 وصیت نامه شهید هادی اخباری

 و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.

  وصایایم را با سلام بر بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفدا و با سلام بر بدن پاره پاره مولایم حسین ابن علی (ع) و با سلام به زمینه ساز ظهورش امام عزیز که ناتوانم در وصفش چیزی بنویسم و با سلام بر یکایک امت اسلامی، آغاز می کنم.

پدرم، مادرم، سلام علیکم. سلامی که دیگر تکرار نخواهد شد. عاشقان مکتب رسول الله (ص) دوستداران اهل بیت عصمت (علیه السلام) بدانید. و تو ای تاریخ این مقاتل را بنگار که ما با یقین کامل و شناخت از یکایک آیه های قرآن و بشارتهای خداوند مانند مولایمان امام حسین(علیه السلام) و به منظور یاری رساندن به دین خدا و عشق دیدار لقائش در این راه سر ارائه دادیم و این طریق را از ثار الله درس گرفتیم،

جان دادن در راه خدا و تکه تکه شدن در راه دوست،‌آنقدر در کام ما شیرین است، که فقط از روی وصیت‌نامه‌ها می‌توان درکش کرد. 

ایکسانیکه به زبان لا اله الا اله را گفته‌اید، این را در قلب خود بگذرانید و در وجودتان حفظش کنید.

یاد خداوند باید چنان بر بدن لرزه بیندازد که انسان را مانع از آن گرداند که به کس یا چیز دیگر روی آورد، و آن چنان قلب را تسکین بخشد که با وارد آمدن مشکلات جز رضای او چیز دیگری برایمان نباشد. شماها هنوز شهادت را درک نکرده‌اید. زیرا خون شهید به زمین نمی ریزد مگر اینکه هر قطره اش تبدیل به دریائی از خون گردد و به صورت عامل حرکت به جان و روح مسلمانان وارد می‌شود. ‌شهید می‌سوزد و به جامعه نورانیت می‌بخشد روشنائی که به نیستی او تمام می‌شود. ای کسانیکه از روشنائی سوختگان هم نوع خود بهره می‌برید بدانید در قبال این واقعه خیلی وظیفه دارید.

و چند کلمه با شما عزیزان محصل. ‌خدا نکند که توجیهات باعث فراموش شدن هدف از کسب علم شود. آنجا که می گوید: ”مداد العلماء افضل من دماء‌الشهدا“. بدان که این نکته مانند پل صراط باریک‌تر است از مو و تیزتر است از شمشیر. اگر هدف از کسب علم رسیدن به معرفت بیشتر و یا خدمت کردن به مسلمین باشد،‌اینکار برای رضای خداست و اگر دانشمند شدن و عالم و متخصص شدن نتواند انسان را به خدا نزدیک کند و به هر طریق عمل برای خدا نباشد خیلی بیچارگی است. مواظب باشید خسرالدنیا والاخره نشوید.

پدر و مادر شهدا، اجرکم الله. درست است داغ پسر خیلی غم دارد، تحملش مشکل است، ولی بیاد ابا عبدالله الحسین (ع) بیفتید و بیاد زینب کبری و دیگر مصائب واقعه کربلا را در ذهنتان مجسم کنید و قلبهایتان را تسکین دهید و به هیچ یک از امور دنیا علاقه‌مند نشوید و بنده هیچ چیز نشوید که مانع از یاد خدا و عشق به آخرت می‌شود و از خدا بخواهید که او کل قدرت است. ‌ای خلیفه خداوند در روی زمین ای کسیکه می‌توانی آنقدر به خدا تقرب پیدا کنی که از ملائک بالاتر روی کجائی. لحظاتی فکر کن، ببین به چه چیزهائی دلبسته‌ای. مضحک است به یک لباس، به یک ماشین،‌به یک منزل، به یک نماز شب، به یک دعای کمیل که با ریاست. چرا ریا؟ مگر این مردم (ای بدبخت) چه کار برایت می توانند بکنند که عملت در برابر آنها فرق می کند. ای کارمند دولت ای مجری قوانین اسلام بدان که اگر ریا کردی به این طریق درب جهنم را گشوده‌ای. ‌چرا منتظر تشویق هستی اگر کار خوبی انجام دادی برای اوست و او می‌داند. ای قلبهای پاک که با تمام وجود به یقین رسیده‌اید بر شما است که به آیندگان برسانید. اگر از خانه و کاشانه دور شدیم، اگر پدر و مادر و دیگر علائق را ترک گفتیم، اگر به طرف گلوله  داغ و قرمز بی مهابا دویدیم، اگر دهها بار مجروح شدیم باز ایستادیم اگر بهترین یاران را دادیم،

هدفی جز الله و یاری او نبود.

مردانه جنگیده ایم نه برای آب، نه برای خاک و نه برای خشنود کردن انسانی مانند خود هدف بالاتر از اینها است هر چند این عمل آب و خاک در پی دارد. برای همین است که شهید، ‌اسیر، مفقود و معلول و یا سالم ماندن مفهومی ندارد. بهتر است بدانید اگر هدف، کشورگشائی و یا هدفی غیر از رضای خدا باشد ما حاضر نخواهیم بود یک سر مو از بدنمان کم شود چون ارزشش کمتر است.

خدایا

تو خود می دانی برای رفتن به بهشت و رهائی از مشکلات دنیا نیامده‌ایم

بلکه عشق پرسوز و حقانیت بندگی توست که ما را به این وادی کشانده. دیگر این چه التهابی است که در وجودم احساس می کنم دیگر روحم در این بدن خاکی نمی گنجد. ای همه چیزم حاضرم بارها در راه تو مجروح شوم و باز جهاد کنم تا اینکه به وصال تو بپیوندم. مولای من تو که خود ملک الموت واقعی هستی حالت زارم را ببین. از آن هنگام که عالم برزخ را در خواب نشانم دادی با آن همه نویدها، دیگر نمی توانم مشاهده شهادت دوستان را.

 ‌"الهی رضاء به رضائک و تسلیما لا مرک یا غیاث المستغیثین“.

مادر مهربان و بهتر از جانم، یادت هست هنگامیکه سوخته بودم و امیدی در زنده ماندنم نبود، چه شد که باز حیات مجدد یافتم؟ آیا به جز لطف خدا بود؟ خواست تا بنده‌اش با شناخت و معرفت والاتری به سوی او بیاید. می‌دانم خیلی زحمت برایم کشیده‌اید‌‌، ولی من هم حق شما را به جا آورده‌ام و با خوب خریداری معامله کرده‌ام. پدرم، اگر توانستم در این برهه از زمان سرباز امام زمان باشم و در راه دین خدا فدا شوم و حتی این راه را پیدا کنم و با آگاهی بیشتری حرکت کنم مدیون تربیت صحیح و ارشادهای شما هستم. برادرانم هیچ چیز درباره شماها نمی‌توانم بگویم زیرا در هر کجا که به بن بست می‌رسیدم و یا اشتباه می‌رفتم شما وسیله ای از طرف خدا بودید و مانع خطایم می‌شدید و ای خواهرانم اگر چه نتوانستم حق شما را در این دنیا ادا کنم ولی امیدوارم که در روز قیامت از پیش شما رو سفید بیرون آیم و بتوانم دینم را نسبت به شما ادا کنم. در پایان نمی‌گویم گریه نکنید. داغ برادر سخت است ولی بی صبری نکنید و به هدف اصلی انسان فکر کنید و شما اقوام و دوستان و برادران بسیج، در عزایم، جشن خون بگیرید چون با نویدهایی که به من داده بودند، خیلی خیلی انتظار کشیدم.