قدر یعنی چه و فلسفة نامیدن آن در چه میباشد؟ قدر یعنی چه
  مسئله لیلة القدر با سورهای تحت همین عنوان در قرآن آغاز میشود، و آن سوره، «انا انزلناه فی لیلةالقدر و ما ادراک ما لیلة القدر، لیلة القدر خیر من الف شهر، تنزل الملائکة والروح فیها بأذن ربهم من کل امر، سلام هی حتی مطلع الفجر» است. این سوره کوچک که به سورة قدر شهرت دارد، لیلةالقدر را در فرهنگ اسلامی مطرح کرده است. در اینجا چند مطلب وجود دارد که خود این سوره در حقیقت طرحش را آغاز کرده یکی مسئله نزول قرآن در لیلةالقدر است. این یعنی چه؟ نزول قرآن در شب قدر؟ که قاعدتا چنین شبی که قرآن در آن نازل شده رویداد بسیار عظیمی بوده که آن شب را عظمت بخشیده است. اجازه بدهید که خود مفهوم نزول قرآن را معنا کنم چون در این جا مسئلهای مطرح میشود که از این آیه استفاده میشود که قرآن در شب قدر نازل شده و از طرفی دیگر در آیات دیگر قرآن به تدریج بر پیامبر نازل شده است پس معنای نزول قرآن چه میشود و تدریج آن، و نزولش چه میشود؟ معنای نزول از نظر لغوی به معنای پایین آمدن است اما این مفهوم دربارة قرآن معنا ندارد. راست قضیه این است که مفهوم نزول دربارة قرآن به معنای پایین آمدن از نقطه بالای مکانی به نقطة پایین مکانی نیست، بلکه معنای نزول و تنزیل در قرآن نزول و تنزیل معنوی است و نه مادی. از آیات قرآن چنین استفاده میشود که قرآن یک مراحلی داشته که تعبیر قرآن از مراحل کتاب مکنون و محفوظ است.

در آن مرحله یعنی کتاب مستور یا مکنون و لوح محفوظ، آن مرحله، مرحلهای است که هیچ کس، به خصوص افراد عادی امکان دست یابی به آن مرحله را نداشتهاند. بعد از آن مرحله که قرآن برای اینکه در دسترس قرار بگیرد و قابل تماس با افراد عادی باشد نازل شده و از مرحلة بالا پایین آمده و قابل آن شده که مردم عادی با آن تماس بگیرند و آن را درک کنند. این مفهوم تنزیل است، نزول و تنزیل و این واژهها یعنی پایین آمدن از مرحلة مکنون و مستور به مرحلة خاکی و زمینی و دنیوی و مردمی و بشری. من برای این جهت که ذهن شما را بر این مسئله روشن کنم نکتهای را عرض میکنم. از نظر اعتقادات کلامی ما مسلمانان بر اساس راهنماییهای قرآن، حضرت عیسی یکی از پیامبران در کنار سایر پیامبران است، نوح، موسی، ابراهیم و محمد(ص). اما از نظر کلام مسیحیت امروزی، چنین نیست. مقایسه میان پیامبر اسلام در اعتقاد اسلامی با عیسی در اعتقاد مسیحیت ناصحیح است. اگر کسی بخواهد مقایسة صحیحی انجام بدهد باید میان عیسی و قرآن مقایسه کند. هر دو موجود یعنی عیسی و قرآن کلمه....اند.
عیسی در عقیدة مسیحیت موجودیست الهی که از خداوند نازل شده است. و معنای نزول یعنی مادی شده خاکی شده، مجسم شده است که به قول تعبیر متکلمین مسیحی که در اینجا واژه فرنگی استعمال میکنند و میگویند ( icaratio ) که منظور از این کلمه یعنی مجسم شدن عیسی الهی، به صورت عیسی خاکی، و مادی. قرآن نیز در اعتقاد اسلامی، چنین است. یعنی کلمةا...از حالت لوح محفوظ و کتاب مکنون، به صورت قرآن مصحف، یا به تعبیر دیگر بینالدفعتین در آمده که همة انسانها بتوانند با آن تماس بگیرند. در مرحله بالایی به تعبیر قرآن هیچ کس نمیتوانست آن را در یابد و تماس بگیرد، مگر مطهرون، لایمسه الاالمطهرون،(سوره واقعه). که منظور از مطهرون اهل بیت رسول ا...(ص) هستند که خداوند آنان را مطهر معرفی کرده است.

اما در وضعیت نازل شدة فعلی، قابل تماس برای همه است به صورتی که همة ما مردم قرآن را میخوانیم هر چند که به اندازة در کمان میتوانیم برداشت بکنیم. با عبور از این مقدمه میخواهم عرض کنم مفهوم نزول روشن شد. در یک مرحلهای قرآن یعنی کلمةا... به آسمان دنیای خاکی تنزل یافته و آن مرحله را قرآن شب قدر نامیده است. اما از این آیه استفاده میشود که این جریان تدریجی نبوده و بلکه دفعی انجام شده است. در اینجا به نظر گروه کثیری از صاحب نظران، نزول دفعی قرآن بر قلب رسول ا...(ص) بوده است اما این که حسب روایات متواتر هر از چند گاه به مناسبتی آیهای به رسول ا...(ص) وحی میشده و ایشان تلاوت میکردند منافات با این نکته ندارد. بلکه آنها نزول تدریجی قرآن را حکایت میکنند. یعنی این اجازه و فرمانی است که از ناحیة حق بر رسول ا...(ص) نازل میشده که این قطعه از قرآن را برای مردم بخواند. در قرآن مجید آیهای وجود دارد که خطاب به رسول ا...(ص) میگوید، و لاتعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه. از این آیه استفاده میشود که قبل از وحی الهی نسبت به آیات قرآن، خود قرآن به طور یکجا در قلب رسول ا...(ص) وجود داشته و لذا توصیه میشود به ایشان که عجله نکنند و آیات را یکجا نخوانند. تا اینجا معلوم شده که معنای شب قدر چیست.

ولی در حاشیة این مسئله چند نکتة دیگر وجود دارد یکی اینکه چنین شبی قدر نامیده شده که از معارف اسلامی کاملاً روشن است که تسمیة شب قدر به این نام به خاطر نزول قرآن نبوده بلکه قرآن در آن شب نازل شده. در اینجا روایاتی در توجیه این مسئله میبینیم که گفته میشود شب قدر شبی است که مقدرا ت انسانها در آن شب تعیین میگردد. البته باید توجه داشته باشیم که ما از نظر معارف اسلامی معتقد به آزادی انسان هستیم و از نظر اسلام انسان موجودی مسؤول و متعهد است. و مادام که انسان آزاد نباشد، مسؤولیت معنا ندارد. و به تعبیر دیگر از نظر اسلام مقدرات انسان به دست خود اوست. او خود میتواند خوشبخت باشد و سعادتمند و میتواند، سعادت خود را از دست بدهد. این معنا با آنکه مقدرات جهان در یک برنامه الهی تنظیم شده باشد منافات ندارد. البته در این جا توضیح فلسفی و کلامی پیچیده، نه ضروری است و نه مناسب است. اجمالاً آنکه آنچه که بشر با اراده و آزادی خود انجام میدهد، در علم ازلی مشخص است و به هیچ وجه علم حق سلب آزادی و اختیار از او نمیکند.
تنزل الملائکة و الروح، یعنی پایین آمدن فرشتگان و روح در شب قدر بر روی کرة خاکی، چه معنایی دارد و منظور از فرشتگان و روح چیست؟
تفسیری که در روایات اسلامی از این نکته شده چنین است که روح (منظور جبرائیل یا روح الامین است) به همراهی ملائکة حق به زمین نازل میشوند. در حدیث شریفی دیدهام که امام علی(ع) میفرماید، هر وقت خواستید با مخالفین ما به گفتگو و مباحثه بنشینید و حقانیت مارا به اثبات برسانید با سورة قدر با آنان سخن بگویید. از آنان بپرسید که این آیة شریفه یعنی نزول ملائکه و روح الامین آیا مخصوص زمان خاصی بوده و یا همیشه چنین است. بی تردید پاسخ خواهند داد مستفاد از آیه چنین است که این مسئله امری دائمی و مستمر است. و اختصاص به زمان خاصی نداشته است. اگر این پاسخ را دادهاند شما از آنان بپرسید که اینها برای چه میآیند، با توجه به صدر سورة شریفه که مربوط به شب قدر است به هر حال برای مقدرات و عملکردهای انسانها میآیند.
آنها نزد چه کسی میروند؟ و سرنوشت انسانها و آدمیان را با چه کسی در میان میگذارند؟
معنای حدیث شریف این است که این سورة شریفه کاملاً بیان میکند وجود یک انسان کامل که خلیفه الله بر روی زمین است، همواره ضروری و لازم است. خدا در قرآن مجید انسان را خلیفة خود معرفی کرده است. نظریة انسان کامل در عرفان اسلامی جایگاه رفیعی دارد در عرفان محیالدین عربی این نظریة به اوج خود رسیده است و پس از ایشان نیز همواره توسط عارفان بزرگ تفسیر و تبیین گردیده است. این نظریه به نظر این جانب در میان مکاتب اسلامی هیچ کدام به نحوی که با عقیدة شیعه منطبق است با هیچ مکتب دیگر قابل انطباق نمیباشد. بنا بر نظریة شیعه اثنی عشریه، هم اکنون نیز یک فرد انسان کامل، و حی خداوند را در روی زمین عبادت میکند که همان حضرت بقیةا...الاعظم است.

این اعتقاد مخصوص این طایفه است و طوایف دیگر اسلامی هر چند به محدودیت قائل باشند ولی به امام زندة باقی قائل نیستند. در این حدیث شریف که اشاره کردم میخواهد اثبات وجود انسان کامل واسطة میان خلق و خالق را نماید. که واسطه در فیض حق است. از شما برای تحمل این مباحث نسبتاً سنگین عذر میخواهم، از نظر فلسفی میان حق که مفیض الاطلاق است و ازلی و قدیم است با جهان که مستفیض و حادث است و هر روز پدیدهای نو دارد، چگونه میتوان ارتباط بر قرار کرد؟ آیا حادث میتواند بلاواسطه مرتبط با قدیم باشد؟ و به تعبیر روشنتر چگونه میتواند علت قدیم و ازلی معلولش حادث و جدید باشد؟ برای حل این معمای بزرگ بی شک واسطه در فیض باید پذیرفت، فیض ازلی حق چگونه میتواند برای پدیدة ممکن امروز واصل گردد؟ در نظریة انسان کامل این پاسخ داده شده است انسان کامل، گیرندة فیض حق است و از ناحیة او به سایر موجودات افاضه میشود و معنای نزول ملائکه به همراهی روح الامین و آوردن مقدرات که کنایه از همان فیوضات ازلی است همین است. این است که در احادیث زیاد گفته شده که لیالی قدر منتسب به اهل بیت (ع) میباشد.
چرا در این سوره اشاره نشده به این که شب قدر در ماه رمضان است؟
البته در این سورة شریفه اشاره به این که لیلة القدر در ماه رمضان است نشده. ولی در آیات دیگر، آنجا که به ماه رمضان اشاره میشود، گفته شده «شهر رمضان الذی انزل فی القرآن». که با کنار گذاشتن این آیه در کنار سورة قدر، معلوم و مشهود میشود که لیلة القدر در ماه رمضان است.
خصوصیات و ویژگیها و اعمال شب قدر چیست؟
قرآن برای عظمت لیلة القدر تعبیر جالبی کرده است خطاب به رسول الله میفرماید وما ادراک ما لیلة القدر. یعنی، این شب آنقدر با اهمیت است که حتی تو ای رسول من به اهمیت آن واقف نیستی. دربارة عبادت در شبهای قدر روایات زیاد وارد شده و معمولاً در این روایات عبادتهایی نظیر خواندن قرآن، احیاء داشتن شب، نمازها و نوافل خاصی، توصیه شده است. ولی حدیثی به خاطر دارم که صدوق نقل میکند که برای من بسیار جالب است. و آن این است که از امام (ع) سؤال شد، در شب قدر کدام عمل افضل اعمال است امام پاسخ دادند، فراگیری علم. به نظر میرسد در اینجا علم به معنای ظاهری و مشهور خودش نیست.

منظور از علم در اینجا معرفت است. و امام میخواهد بفرماید عبادت در معارف اسلامی به نحوه و کیفیت آن توجهی نیست، آنچه بیشتر مورد سفارش است شناخت است. انسان قبل از هر چیز باید خود، جهان و هستی، مبدأ آن و منتهی آن و هدف از خلقت را خوب بشناسد و روی آن فکر کند و با تفکر و تأمل باهستی تماس بگیرد. و به قول حافظ از طریق جام جهان بین که منظور دل آدمی است و همواره در کنار اوست با حقایق هستی تماس حاصل نماید. و خدا را از این رهگذر لمس کند. این است معنای علم و معرفت. وگرنه عبادتهای بدون تأمل و تعقل و معرفت هیچ گونه ارزشی ندارد.

در روایات اسلامی این معنا به تعبیرات مختلفی آمده در یک حدیث دیگر آمده است «العابد بلافقهٍ کحمار الطا حونه» یعنی شخصی که عبادت میکند و نمیفهمد، یعنی شناخت ندارد، نمیداند چه میکند و چرا عبادت میکند و چه چیزی را میپرستد و اصولاًپرستش به چه معناست؟ چنین شخصی در تعبیر امام (ع) مانند استری است که در آسیابهای سابق برای کوبیدن گندم استفاده میکردند. که چشم او را میبستند و چوبی به گردن او آویز بود که سر دیگرش به سنگ آسیاب بسته بود. استر میگشت و آسیاب کار میکرد و چون دو چشمش بسته بود چنین میپنداشت که راه زیادی پیموده است در حالی که شب که چشم او را باز میکردند همان نقطهای بود که صبح حرکت کرده بود. عابدهای بدون تعقل و معرفت نظیر چنین حیوانی هستند که هر چه بدوند به جایی نمیرسند از عبادت چیزی دستگیرشان نمیشود تربیت نمیشوند. در شبهای قدر به ما توصیه شده است به تحصیل معرفت، ما اگر بفهمیم که منظور از آمرزش چیست و عفو الهی چه معنایی دارد چنانچه در شب قدر و به طور کلی لیالی ماه رمضان از خداوند متعال اگر طلب عفو میکنیم پس از انقضاء ماه خودمان درک خواهیم کرد که آیا دعایمان مستجاب شده و عفو الهی شامل حالمان شده است یا خیر؟ در حالی که متأسفانه ما در این شبها علی الدوام فریاد میزنیم الهی العفو، در حالی که بلافاصله از زبان مان شرارت و خباثت آزار به این و آن فرو میریزد، تمام وجودمان حسد، حرص، طمع، عداوت با همنوع، شهوات و غرایز، ولی زبانمان به در خواست عفو الهی مشغول است در حالی که اگر بخواهیم مشمول عفو الهی شویم گام اول آن است که سعی در اصلاح و تربیت خویشتن نماییم. از خداوند متعال توفیق و سعادت شما را خواهانم.
.

 حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید مصطفی محقق