سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :13
  • بازدید دیروز :22
  • کل بازدید :248639
  • تعداد کل یاد داشت ها : 283
  • آخرین بازدید : 103/1/31    ساعت : 7:50 ص
درباره ما
حاج امیر[881]

جای مانده از قافله شهداء حسرت به دل مانده تا ابدیت پس کی کجا فرصت ما میرسه

ویرایش
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

سلام ،در ادامه ی پست قبلی(??)  یادآوری 

مهمونی که شهدای غواص ، توی سالگرد شهادت فرمانده شون برپا کردن

از همه دعوت کردن ، عصر روز پنجشنبه از ساعت 30/17 توی گلزار بهشت امام رضا علیه السلام ،

حاج صادق آهنگران و حاج رحیم چهره خند ، میخوان اون فضاهای شب عملیات رو برامون تداعی کنن

شهدا،زنده اند

فرصتی طلایی و استثنایی

محفل نورانی از نور مهتاب خین 

شهدا میخوان خودمون باشیم  و خدا 

آخه آقا جلیل ،همه ی گردان رو جمع کرده ، چه اونایی که پیش خودشن ، و چه اونایی که تو زمین موندن 

بازمونده ها ، مجروحا ، جانبازا ................

حتی ،جوونایی که توی گردان یاسین نبودن  ، ولی آقا جلیل و دوستاشو میشناسن

همه هستن

پدر مادرا ی شهدا  ، فرزندان شهدا ....

نمیدونم بازمونده های جنگ چه حالی دارن

جوونایی که وقتی قصه های شهدا رو میشنون به چه چیزایی فکر میکنن

خانواده های دلسوخته ،چی زیر لباشون زمزمه میکنن

 بیاد شبهای عملیات

میخوایم بریم به ساحل نهر خین ......

زیر نور مهتاب ، کنار شهدا ، با اونا نجوا کنیم

با خودمون فکر کنیم

 کسی سخنران نیست

قراره ، شهدا  بگن ، ما فقط گوش بدیم ، آره  ، صدای شهدا ،گوشه ی دل همه مون هست

اومدیم باهاشون حرف بزنیم ، ازشون عذر بخوایم ، بخاطر همه چیز .....

اگه تا الان باهاشون قهر بودیم و دیرتر خبر میگرفتیم و یا خدای نکرده فراموششون کرده بودیم

تجدید پیمان کنیم... عهد ببندیم

از هیاهوی شهر فاصله گرفتیم ، قفس تن رو برداشتیم ، آوردیم توی باغ ارواح نورانی شهدا ، تا چشمامون

ستاره ها رو ببینه ، راه رو گم نکنیم ، از آسمون و  سفر بی بازگشت غافل نشیم  

اومدیم با اصل خودمون آشتی کنیم ، با شهدا خلوت کنیم 

شاید دیگه چنین فرصتی پیش نیاد

بعضیا قبل نماز مغرب که جلسه تموم میشه میرن ...

اونایی که بیشتر کار دارن ، سمج ترن ،نماز رو وایمیستن ،بعدش دیگه معلوم نیست کجا میرن ،

مثل همون شهدای غواص که توی تاریکی جبهه ، از انظار گم میشدن ،به یه خلوتی میرن ،نمیدونم تا حالا شب توی گلزار بودید

هر چی به شهدا دادن ، توی همون خلوتا بوده

راستی ای دوستان من کیستم                           من روزی با شهیدان زیستم

هیچ میدانید چرا بی حاصلیم                               چون که از یاد شهیدان غافلیم





      

سلام بر دوستان برادر . و برادران دوست. 

خدای رحمت کند آن انسانهایی را که مرا  با تذکراتشان  از غفلتها میرهانن

چقدر این آدمها خوبن ،

پرسید  :      دوست بهتره ، یا برادر .  

پاسخ داد :  برادری که باهاش دوست باشی

من از تموم اونایی که به حقیر تذکر میدن و عیوبم  رو ، همچو  هدیه ای تقدیمم میکنن، صادقانه متشکرم

امروز عصر ، در دفتر یادمان یاران شهید ، پشت کامپیوتر نشستم ، و هنوز فکر نکرده بودم که براتون چه بنویسم

چون من قبلش یه توسلی به یاران شهیدم میکنم و اونا هستن که به دلم میندازن،ازکجا وچی بنویسم

یه مرتبه ، چشمم به صفحه گوشی تلفن همرا ه افتاد ، پیامک رو که خوندم ، اول جا خوردم

چون نوشته بود

بسم رب الشهدا و الصدیقین

اما بعد دیدم نوشته :

جناب آقای دلبریان ، بیست هفتمین سالگرد ورود شما را به واحد تخریب ، تبریک و تهنیت عرض میکنم

از دوست داران شما در بسیج خراسان

علیرغم اینکه حقیردائم با سخنان شهداوتاریخ جنگ مانوس هستم،اما خیلی چیزها رومثل همین،یادم میره

این پیامک ، در چند کلمه ، با دل من چیکار که نکرد ، واقعا بهم ریختم ....

ضمن دعا در حق این عزیز ، دلم رفت به همون دوران .روحم  پر کشید به سرزمین گرم که نه ،داغ خوزستان.

اهواز - واحد تخریب - قرارگاه شهید وزین - پنج طبقه ها مقر لشگر ?? امام رضا علیه السلام ، تیرماه سال ??

یادش بخیر و همیشه در جانم زنده باد.

جمع بچه های عارف تخریب ، اینکه میگم عارف ، زبون بازی نیست ، والله عارف ، عجب عرفایی بودن ،

عارفانی عاشق و عامل ، مردان کوچک و عالمانی عاقل ، سربازانی جان برکف و مطیع

ظرفهای رویی . غذایی ساده . دلهای عاشق .جمعی باصفا

جمع باصفای جوانان رزمنده واحد تخریب . سفرهای بابرکت و پاک .ظروف ساده ی رویی 

من همچو  زغالی سرد و خاموش ، در کنار اونا که قرار گرفتم ، گرمی وجودشون ،کم کم  منو  هم روشن کرد

آتشی که دیگه خاموش نشد ، گرچه خیلی زمان  گذشته ، اما همچنان  ناخالصی های روح و جانم ، فقط در

اون آتیش میسوزه 

هوای داغ اهواز ، توی بیابون ، زیر گرد وخاک و بادهای داغ خوزستان ، نه کولری ، نه سایه ای ، 

امکانات صفر بود

بچه ها زیر یک چادر برزنتی ، که مثل تنور داغ  شده بود و نور خورشید همچون پریمز به سقف چادر میتابید

هیچ چیز نداشتیم که ازگرمای هوا و از اون داغی کم کنه ، بین ما و آتش خورشید،یک لایه نازک برزنت بود

نیروهای یک واحد خط شکن و حساس در یک لشگر ، داخل یک چادر مستقر بودن ! !! 

توی عکسام گشتم ، عکس  اون چادر رو  که نشون دهنده ی وضع بچه هاست ، براتون گذاشتم  

اهواز.واحدتخریب لشکر 21 امام رضا ع .جمع رزمندگان

جمع با صفای رزمندگان واحد تخریب.سر یک سفره در کنار فرمانده لشکر و فرمانده تخریب شهید نظافت. و شهیدان علیرضا نوراللهی . محسن نوکاریزی .پدر دو شهید حاج آقای صادقی .اهواز . تیر ماه سال ????

از اذون صبح که پا میشدن،بعدنمازجماعت و خوندن دعا ،کسی نمیخوابید

مراسم صبحگاهی بود ،با لباس نظامی ،پوتین ها پوشیده ، به خط میشدن ،

و مثل پادگانهای نظامی بعداز قرائت قرآن ،نیایش ، پرچم بالا میرفت و بلافاصله دو صبحگاهی آغاز میشد،

اینقدر میدوُندن ،که عرقت در میومد 

بعدهم پای تانکرای آب یک آبی به سرو صورت میزدن ، مینشستن سر سفره صبحانه ،بیشتر روزا پنیر با نون

بیات و خشک بود ،که حتما باید با چای شیرین میخوردی،والا از گلوت پایین نمیرفت

بعد هم کلاسهای آموزش و یا کارهای خدماتی شروع میشد ،بچه های واحد تخریب یک روز هم بیکار نبودن

توی اون هوای گرم ،اگه شانست میگرفت اون روز یخ میآوردن ، تا ظهر ،فقط  آب سرد بود که میخوردن،

بعضی روزها هم ،هر چی چشم میکشیدن، از یخ خبری نبود ، آبهای گرم تانکر رو باید میخوردن   

ظهرهم،نهارعدس پلو ،یا یک غذایی که بیشتر وقتا باب دل نبود،میدادن ،باید میخوردن،والا گشنه میموندن 

بشقابهای کج و کوله ی رویی، هر دو نفر یکی ، با لیوان های قرمز دسته دار پلاستیکی ،

که گاهی بعنوان ظرف ماست هم ازش استفاده میکردیم

این فقط گوشه ای از یک روز آروم و بی خطر بود ، مانورهای شبانه ، انفجارات ، آموزشها ، عملیاتها بماند

براستی در دل اون همه سختی و رنج و مشقت ،چی بود ، که امروز غبطه ی اون  روزها رو میخوریم؟؟؟؟؟ 





      

یک تلنگر ، یک یادآوری ، از کلاس درس شهیدان

با سلام و احترام محضر شما خوبان

دیروز جمعی از خواهران دبیرستانی ناحیه ? آموزش و پرورش مشهد که امسال زائر شهدا ، در 

سفر راهیان نور  بودند

 به دفتر یادمان یاران شهید

 که به یاد شهدای غواص گردان یاسین و فرمانده باصفایش آقا جلیل محدثی تاسیس شده ،آمده بودن

شهید:خواهرم.سیاهی چادرت مثل قرمزی خون من است

 پس از توضیح در مورد دفتر یادمان و ماموریتی که دنبال میکنیم ، حسب  تقاضا و درخواست گوشه هایی از زندگی

غواصان رو تعریف کردم

گفتم : اگه بعد از گذشت چندین سال ما داریم نحوه ی جنگیدن بچه های جبهه رو تعریف میکنیم که چطوری

توی اون آبهای سرد ، در فصل زمستون با کمترین امکانات ، بدون هیچ گله و نق نقی  آموزشهای سخت غواصی رو

دیدن و  ? سال در سخترین شرایط  ایستادن ، از هستی خود مایه گذاشتن و دفاع کردن

همه ی این عملیاتهای بزرگی که این انسانهای ضعیف الجثه انجام دادن

در سایه ی انگیزه ، فکر و جهان بینی الهی بود

امروز ما از روایت فیزیکی جنگ ، به دنبال معرفی و ترویج اون فکر و نگاه هستیم

امروز باید همه ی ما در راهی که شهدا جلو پایمان گذاشتن حرکت کنیم

شما خواهران قدر خود را بدانید، شما از مردان به بهشت نزدیکترید ، اگر به مقام وجایگاه خودتان عارف شوید

همین چادر سر شما ، خیلی  ارزش دارد

من در زمان جنگ وقتی وصیت نامه شهدا رو میخوندم و میدیدم چقدر بر رعایت حجاب تاکید میکنند ، تعجب

میکردم ، اما امروز  به آن تاکیدات واقف شدم ، ادامه راه شهدا یکیش همینه

تمام بدبختی بعضی به اینه که ایمان به غیب ندارند

یکی از عناصر مهم در وجود بچه های جنگ ،خصوص شهدا ،  ایمان به غیب بود

یعنی باور کنیم ، دنیا حساب و کتاب دارد ، دنیا صاحب دارد ، ما وسیله ایم ، ما در این دنیا مسافریم

هر کاری چه خوب و چه بد ، در خلوت و یا جلوت ، باید تا ذره ی آخرش حساب پس بدیم 

مثال:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

اگه تموم مغازه ها رو  باز بذارن ، خصوص طلا فروشیها رو ، که شما خانوما علاقه عجیبی به این

فلز دارین  و بگن ، آزادید ، هر چقدر میخوای بردار ، فقط بدُون ، یه دوربینی هست ،که دقیقا  همه چیز رو ثبت

میکنه و در آخر ماه ماموران قوی ،خشن و قاطع ، میان ، یقه تو میگیرن و تا قرُون آخرش باید بپردازی

والا  یک عضو بدنت رو قطع میکنن   یا خانه ات رو میگیرن و خلاصه از دستشون خلاصی نداری 

شما رو به خدا ، به من بگید ، چه کسی حاضر میشه بی حساب کتاب چیزی برداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فکر و نگاهی که اگر در هر انسانی باشد، توی شلمچه هم نباشد ،مثل همون شهدا ، زندگی میکند .... 

اینایی که گفتم و خواهم گفت ، همش معنی و تفسیر آیات قرآن است،اما به زبون روان و خودمونی،در قالب مثال





      
سلا م بچه ها 

 

قسمتی از گفتگوی هنرمند و بازیگر عرصه ی تاتر خانم رؤیا افشار

همه ما از جنگ خاطره داریم

شما حتی اگر بعد از خاتمه جنگ هم به دنیا آمده باشید عواقبی که جنگ بجا گذاشته را میبینید

شاید نتوانیم بطور اخص لمس کنیم 

ما در طول این سالها مادران زیادی را دیدیم که جلوی دوربین تلویزیون و یا میکروفون رادیو  

در رابطه با شهادت فرزندانشان چه دلاوریها به خرج دادند

رشادت مادران شهدا از جنس دیگری است

هنرمندوبازیگرزن-خانم رویا افشار

من به عنوان یک انسان شاید بتوانم تمام این مصائب را تحمل کنم و تاب بیاورم

ولی آیا پس از آن زندگی من  ، زندگی است ؟ تحمل میکنم ؟

 ولی اینکه پس از آن مصیبتها چه میشوم ، آنطور نیست که تعریف میکنند

من میخواستم بگویم بیایید موضوع را به شکل انسانی نگاه کنیم 

شاید رشادتهای دفاع مقدس در این نوع نگاه ملموس شود

99درصدبرنامه هایی که در زمینه دفاع مقدس دیده بودم برایم غیر قابل تحمل و غیر واقعی بودن

شاید توقع داشتم که باز هم روایت فتح تکرار میشد، اما نشد!!!!!!

کسانی را که در آثار شهید آوینی میبینم ، درهیچ یک از کارهای دفاع مقدس تکرار نشده اند

بعضی چنان جبهه را به تصویرمیکشند که تصور میشود آدم معمولی در جنگ وجود نداشته است

این آدمها نه گرسنه میشدند،نه تشنه ، نه میترسیدند ، نه سردشان میشد ، نه گرمشان

این انسانهای فولادین وقتی میمُردند ، رقت شما را برنمی انگیختند

اما زمانی که انسانی بتصویر کشیده شود،که میترسد، اما میرود و از ناموس و کشورش دفاع میکند

آدمی که گرسنه و تشنه میشود ، اما تحمل میکند ، بیشتر قابل باور  و  میتواند الگو  شود

این آدمها دارایشان صفر است و همه دارایشان شخصیت انسانی آنهاست

و یا در آثاری دیگر میبینید که وقتی انسانهای طبقه ای ،میخواهند به جنگ بروند باید حتما زشت میشدن

و یا حتما باید بدحرف میزدن ،حتما باید بد راه میرفته اند، آدمهایی که حتما باید بیسواد میبودن

در حالی که آدمهای جنگ ما اینطور نبودند

 موجی از باسوادها ی ما در دوره جنگ شهید شدند

اصلا چرا نسلی که دارد پیش می آید ،

این قدر  بی مطالعه و بی تفکر  و بنای زمینه عملیاتی اش ، اینقدر خالی است.

اگر امروز کسانی که داعیه این را دارند در طول این سالهای دفاع مقدس کار کرده اند میگویند :

ذهن مشتی جوان را در باره آن همه شهید ، به گونه ای ویران شده ، که حالا حاضر نیستند نمایشهایی از این

دست را صرفا به دلیل اینکه در ژانر دفاع مقدس است ببینند ، به آنها میگویم :

که اشتباه کردید...........

 اگر شما یک بخش انسانی را در این قضایا میگذاشتید

اگر رأفت انسانی را نشان میدادید

اگر نشان میدادید که  واقعا چه بر سر خانواده های این افراد آمد

الان تا جوان ما می آمد و میدید که نمایشنامه در باره دفاع مقدس است ، نمیگفت :

بلیتم را پس بده ، میخواهم بروم

ما در طول این سالها از دفاع مقدس و شهدا طوری حرف زدیم که جوان ما گفت :

ما که نمیتوانیم مثل آنها باشیم ، پس برویم آن طوری که میتوانیم باشیم

اگر من توانسته باشم با این نمایشنامه بگویم

در آنچه که ارائه شده خیلی اشتباه کرده ایم

 فکر میکنم خیلی موفق بوده ام

همه آنهایی که ، از جنگ برگشتند ، رئیس  و صاحب منصب نشدند

خیلی ها جانباز هستند و حاضر هم نیستند این را اعلام کنند و از امکاناتی که به آنها داده میشود

استفاده کنند، ولی غرورشان سر جای خودش هست که

ایستادم و از سرزمینم دفاع کردم





      

سلام بر دوستان خوبم خصوص جوونای با صفا

سلام بر رجبیون ، سلام بر اونای که دارن لحظه شماری میکنن تا روزهای اعتکاف برسه

عجب فرصتی ست، خوشبحال کسانی که بااطلاع ، با معرفت و با هدف وارد میشن و با دست پر خارج

**********************************************************************

بزرگی میگفت :

بهترین دستاورد اعتکاف ، باید توبه ، ارتقا سطح فکری وجهانبینی الهی  و در سایه ی اون تغییر عملکرد باشه

درحصار یک سری اذکار و اعمال عبادی خشک و بی روح نمانیم ،در هر دعایی ،در هر ذکری تفکر کنیم ، به

خودمان برگردیم ، با خود و خدا خلوت کنیم ، صادقانه اعتراف کنیم ،توبه کنیم و محکم تصمیم بگیریم

و در سایه ی اون تصمیم و عزم راسخ ، تمرین رو شروع  و عمل کنیم.........

بعد هم استمرار بدیم و مراقب باشیم ، عملمون آفت نگیره...

*********************************************************************

من این مطالب زیر رو خوندم و خیلی لذت بردم

لذا حیفم اومد ،گفتم ، توی این ایام ماه رجب ، شما هم از این درسهای زیبا  استفاده کنید

********************************************************************** 

برخورد آموزنده رهبر انقلاب

در واکنش به سخنان تمجید آمیزی در مورد ایشان، در بیانی که حاکی از هوشمندی و صفای نفس بود،

فرمودند:

«این جور بیانات، هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوینده است.

نبایستى این بیانات به این شکل بیان شود... اینجور تعبیرات، تعبیراتى نیست که انسان را خوش بیاید یا

کمکى به کار پیشرفت انسان بکند. ما همگى بندگان خدا هستیم و ان‌شاءالله خدمتگزاران مردم هم باشیم

 ********************

سال‌ها قبل نیز هنگامی که حاضران در سرودی "سرور ما، خامنه‌ای" را ندا می‌دادند، فرمودند:

«من خواهش می‏کنم که الفاظ این اشعار و سرودها را از کلمات مبالغه‏آمیز خالی کنید... بنده افتخارم به این

است که بتوانم خدمتگزار شما و مردم باشم. "سَروَر" فقط خدای متعال است و به امر او و در پیروی و عبودیّت

او بندگان صالحِ برجسته و معصومین علیهم‏السّلام‏‌اند. ما بندگانی ناقص، نارسا، و ضعیف هستیم. بزرگ ترین

هنر ما این است که بتوانیم در لابه‏لای همه ضعف‌هایی که داریم، کاری انجام دهیم که انشاءالله طبق وظیفه

باشد. این کلمات مبالغه‏آمیز را حذف کنید. بنده، وقتی این کلمات را می‏شنوم، حقیقتاً متأذّی می‏شوم.»

 ***********************

و در موردی دیگر هنگامی که ایشان را "علی زمان" خواندند، فرمودند:

 «وقتی کسانی اسم مبارک امیرالمؤمنین  (علیه‏السّلام) یا اسم مبارک ولیّ‏عصر (روحی‏فداه) را می‏آورند، بعد اسم

ما را هم دنبالش می‏آورند، بنده تنم می‏لرزد... ما کجا، کم‌ترین و کوچک ترین شاگردان آن‌ها کجا؟ ما کجا و

قنبرِ آن‌ها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشیِ فدا شده در کربلای امام حسین (علیه‏السّلام) کجا؟ ما خاک پای آن

غلام هم محسوب نمی‏شویم.

***********************************************************************

برخوردهای اینچنین، سیره همه بندگان مهذب خداست که باید الگوی همه به ویژه صاحب منصبان ارشد قرار

گیرد و هر چه دایره اختیارات و قدرت فرد گسترده تر می‌شود، هوشیاری او در برابر اطرافیان و مادحان اهمیتی

مضاعف می‌یابد.

ازهمین رو ست که امام امت می‌فرمود:

«همه دست‏اندرکاران- به ویژه رئیس جمهور- باید از چاپلوسان دغل‌باز و زبان بازان حیله‏گر بر حذر باشند.»

***********************************************************************

به هر حال، وقتی شخصیت برجسته‌ای مانند مقام معظم رهبری با برخورداری از درجات بالای معنوی و

تهجدهای شبانه، این‌گونه در برابر عبارات تمجیدآمیز که اغلب هم از سر صداقت و عشق به ولایت ابراز

می‌شود، واکنش نشان می‌دهند، تکلیف صاحب منصبانی که هنوز در پله‌های ابتدایی خو‌دسازی قرار دارند،

بیش از پیش روشن می‌شود.

********************************************************************

خدایا ،  هر چه مرا در نزد مردم عزیز میکنی ، کمکم کن تا در نزد خودم حقیر و ناچیز باشم

خدایا ،مرا فقط برای خودت قرار ده ،دنیا را در نزدم حقیر کن،لذت خدمت و تلاش خالصانه بمردم را بمن بچشان





      
<      1   2   3   4   5      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ آگهی مناقصه فروش از سوی سازمان انرژی اتمی : سانترفیوژ دانه ای 20 هزار تومان به عنوان آهن قرازه عایدات این فروش در تامین گوشت و مرغ و پنیر به عنوان اولین شیرینی از سوی دولت تدبیر و امید هزینه خواهد شد امضاء شیخ حسن کلید ساز



+ عازم سفر حج ام و محتام حلالیت شما...



+ قابل توجه کاندیداتورهای محترم مجلس نهم / فرازی از وصیت شهید......



+ تعداد کشتگان سپاه عمرسعد



+ فلاکت سیاسی



+ تصاویر زننده از زنان خیابانی در تهران



+ درد و دل بنی فاطمه در شب شهادت امام جواد با دانشجویان



+ http://www.swar.ir/



+ خدایی خدا غریبه



+ فواید نماز شب