»» 8 اسفند سالروز شهادت شهید خرازی
شهید امیر حاج امینی
تاریخ شهادت : 10/12/1365
محل شهادت: شلمچه-کربلای5
گلزارشهدای بهشت زهرا قطعه ی29،ردیف60
من خاک پای شما هستم...
خستگی نداشت. می گفت من حاضرم تو کوه با همه تون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدین، بعدی ادامه بده… اینقدر بدن آماده ای داشت که تو جبهه گذاشتنش بیسیم چی. بیسیم چی شهید پور احمد…
اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود. به این اصل خیلی اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاری رو برای خود خدا بکنی، خودش عزیزت می کنه. آخرش هم همین خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اینطور معروف بشه.
هر کار می کرد، برا خدا می کرد؛ اصلاً براش مهم نبود کسی خبردار می شه یا نه! عجیب نسبت به بچه های یتیم هم حساس بود، کمک به یتیمان هیچوقت فراموشش نمی شد…
یه بار که تو منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو در آورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت: “نکنه فکر کنین که فلانی ما رو آموزش می ده، من خاک پاهای شماهام. من خیلی کوچیکتر از شماهام… اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم….”
ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن. همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه. همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش…. می گفت: من خاک پای شماهام ….
عکس شهید و جوان....
برادر شهید نقل می کند:روزی سرمزار امیر نشسته بودم دیدم جوانی با ظاهری حزب اللهی مانند کنار من آمد و گفت:«شما با این شهید نسبتی دارید؟!» گفتم: «من برادرش هستم»،اوگفت:«حقیقتش من از اول مسلمان نبودم اما بنا به دلایلی به اجبار و به ظاهر مسلمان شدم اما قلباً مسلمان نشده بودم تا اینکه برحسب اتفاق عکس برادر شما رادیدم،وقتی عکس را دیدم حال عجیبی به من دست داد انگاراین عکس با من حرف می زد، پس از آن قلباً به اسلام روی آوردم و الآن مدتی است که هر پنج شنبه به اینجا می آیم.»
وصیت نامه شهید امیر حاج امینی
سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او.
بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود: خدایا! عاشقم کن...
از این که بنده بد و گنهکار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر)هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛ جز این که دلم را به دو چیز خوش کرده ام؛
یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟
دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم. لحظه ای حاضر به تحمل هر گونه رنجی می شوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کرده ام.
پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که... برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت... .
دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد.
ای حسین...ای مظلوم کربلا...
ای شفیع لبیک گویان...ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم....شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا... .
بسیار بد و ضعیفم و در مقابل گناه، یارای مقاومت ندارم؛ زیرا هنوز نشناختمت و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیده ام؛ زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم؛ سختی ای که پر از شیرینی و لذت است؛ ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمی گردد.
خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن.
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد.
اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر.. .
خدایا! دل شکسته و مهربانم را مرنجان.
تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛ من نیز دل شکسته دارم.
ای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دلم و این درد دل نمی دانم چه بگویم این تجربه تلخ و یا این وصیت نامه یا این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را می خوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند؛ البته در این امر شکی نیست؛ ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنه کار خدا به آرزویش رسیده است.
حال که به عینه دیدید، شما را به خدا قسم، عاجزانه التماس و استدعا می کنم بیایید و به خاکش بیفتید؛ زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید و با او آشتی کنید؛ زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است. فقط کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛ دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد؛ ولی در این راه، آماده و حاضر به تقبل هر گونه سختی و رنج، همانند مظلوم کربلا حسین و پیامدار او زینب باشید؛ هر چند که سختی و رنج های ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد. بله، خداگونه شدن، مشقات و مصائب دارد.... شنبه 7/4/65
ساعت 5 بعدازظهر
بنده مخلص و گنهکار، امیر حاج امینی
پی نوشت1:آرامش ات را از چه گرفتی ای شهید...؟که اینگونه چهره ات مرهم درد دل مادران شهید شده است...این که در چهره ات هست غربت است یا آرامش؟نمیدانم...اما چهره ات آرام کننده است... به این معتقد بودی که اگه واقعاً کاری رو برای خود خدا بکنی، خودش عزیزت می کند... آری تو با خدا بودی که اینگونه عزیز شدی...در وصیت نامه ات نوشتی:" کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛ دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد" خدایا از ته دل صدایت میزنم... خدایا تمام کسم باش...خدایا تنهایم نگذار....برای رهایی از این زجر عاشقم کن....عاشق خودت...که فقط برای تو باشم...فقط برای تو باشد همه چیزم،نمازم،خنده ام،گریه ام،عشقم،ایمانم،همه چیزم....فقط از تو بخواهم...محبت کسی غیر تو را نخواهم...خدایا راضی ام کن به رضای خودت...خدایا راضی ام کن به رضای خودت...خدایا به من بفهمان هرکه با تو باشد عزیز است و هر که بی تو باشد ذلیل....خدایا با تو بودنم را میخواهم...خدایا به من بفهمان این دردها را برای آزمایشم قرار دادی...که بیشتر سوی تو باشم...خدایا دردم را تو مرهم باش...خدایا من لی غیرک....
درش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگی و در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و جانهای تشنه معارف حقانی است.
تعداد امامزادگان شایسته تعظیم و تجلیل در «دار الایمان قم»که بر فراز قبور مطهرشان گنبد و سایبان هست به چهارصد نفرمىرسد.
در میان این چهار صد اختر تابناکى که در آسمان قم نورافشانى مىکنند، ماه تابانى که همه آنها را تحت الشعاع انوار درخشان خود قرار داده، تربت پاک شفیعه محشر، کریمه اهلبیت پیغمبر(علیهم السلام)، دخت گرامى موسى بن جعفر، حضرت معصومه(س)مىباشد.
پژوهشگر معاصر، علامه بزرگوار، حاج محمدتقى تسترى، مولف قاموسالرجال مىنویسد: «درمیان فرزندان امام کاظم(ع) با آن همه کثرتشان بعد از امامرضا(ع)، کسى همسنگ حضرت معصومه(س) نمىباشد.
محدث گرانقدرحاج شیخ عباس قمى به هنگام بحث از دختران حضرت موسى بنجعفر(ع)، مىنویسد: «برحسب آنچه به مارسیده، افضل آنها سیده جلیله معظمه، فاطمهبنت امام موسى(ع)، معروف به حضرت معصومه(س) است.
بررسىشخصیتبرجسته و فضایل گسترده حضرت معصومه(س) در این صفحاتنمىگنجد.
در این نوشته به برخى از ویژگیهاى آن خاتون دوسرااشاره مىکنیم:
1- شفاعت گسترده
بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامى اسلام است که در قرآنکریم از آن به «مقام محمود» تعبیر شده است.
و گستردگى آن باجمله بلند: (ولسوف یعطیک ربک فترضى) بیان گردیده است.
همانا دو تن ازبانوان خاندان رسول مکرم شفاعت گستردهاى دارند که بسیار وسیعو جهان شمول است و مىتواند همه اهالى محشر را فراگیرد: 1- خاتون محشر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا سلام اللهعلیها.
2- شفیعه روزجزا
در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا سلام الله علیها همین بس کهشفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج پیک وحى طاقهابریشمى از جانب پروردگار آورد که در آن، جمله «خداوند مهریهفاطمه زهرا را شفاعت گنهکاران از امت محمد(ص) قرار داد.» باکلک تقدیر نقش بسته بود.
این حدیث از طریق اهل سنت نیز آمده است.
بعد از فاطمه زهرا سلام الله علیها از جهت گستردگى شفاعت،هیچ کس و حد اقل هیچ بانویى به شفیعه محشر، حضرت معصومهدخت موسى بن جعفر سلام الله علیها نمىرسد، که امام به حقناطق، حضرت جعفر صادق(ع) در این رابطه مىفرماید: «تدخل بشفاعتها شیعتناالجنه باجمعهم»: «با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت مىشوند.»
3- عصمت
بر اساس روایتى که مرحوم سپهر در «ناسخ» از امام رضا(ع)روایت کرده، لقب «معصومه» را به حضرت معصومه، امام هشتماعطا کردهاند.
طبق این روایت امام رضا(ع) فرمود: «من زار المعصومه بقم کمن زارنى» «هرکس حضرت معصومه را درقم زیارت کند، همانند کسى است که مرا زیارت کرده باشد.»
اینروایت را مرحوم محلاتى نیز به همین تعبیر نقل کرده است.
با توجه به این که عصمتبه چهارده معصوم(علیهم السلام) منحصرنیست، بلکه همه پیامبران، امامان و فرشتگان معصوم هستند.
و علت اشتهار حضرت رسول اکرم، فاطمه زهرا و امامان(علیهمالسلام) به «چهارده معصوم» آن است که آنها علاوه بر مصونیت ازگناهان صغیره و کبیره، از «ترک اولى» نیز که منافات با عصمتندارد، پاک و مبرا بودند.
مرحوم مقرم در کتابهاى ارزشمند: «العباس» و «على الاکبر» دلائل عصمتحضرت ابوالفضل و حضرتعلىاکبر(علیهماالسلام) را بر شمردهاست.
و مرحوم نقدى در کتاب«زینب الکبرى» از عصمتحضرت زینب سلام الله علیها سخنگفته است.
و مولف «کریمه اهلبیت» شواهد عصمتحضرت معصومه(س)را بازگو نموده است.
و با توجه به این که حضرت معصومه(س) نام شریفشان «فاطمه»است و در حال حیات به «معصومه» ملقب نبودند، تعبیر امام(ع)دقیقا به معناى اثبات عصمت است، زیرا بر اساس قاعده معروف:«تعلیق حکم به وصف مشعر بر علیت است» دلالتحدیثشریف برعصمت آن بزرگوار بىتردید خواهد بود.
4- فداها ابوها
آیت الله سید نصر الله مستنبط از کتاب «کشف اللئالى» نقلفرموده که روزى عدهاى از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسشهایىداشتند که مىخواستند از محضر امام کاظم(ع) بپرسند.
امام(ع) درسفر بودند، پرسشهاى خود را نوشته به دودمان امامت تقدیمنمودند، چون عزم سفر کردند، براى پاسخ پرسشهاى خود به منزل امام(ع) شرفیاب شدند، امام کاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنهاامکان توقف نداشتند، از این رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسشهارا نوشتند و به آنها تسلیم نمودند، آنها با مسرت فراوان ازمدینه منوره خارج شدند، در بیرون مدینه با امام کاظم(ع) مصادفشدند و داستان خود را براى آن حضرت شرح دادند.
هنگامى که امام(ع) پرسشهاى آنان و پاسخهاى حضرت معصومه(س) راملاحظه کردند، سه بار فرمودند: «فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد.
با توجه به این که حضرت معصومه(س) به هنگام دستگیرى پدر بزرگوارش خردسال بود،این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت حکایت مى کند.
5- بارگاه حضرت معصومه(س) تجلیگاه حضرت زهرا(س)
بر اساس رویاى صادقه اى که مرحوم آیت الله مرعشى نجفى(ره) ازپدر بزرگوارش مرحوم حاج سیدمحمود مرعشى (متوفاى 1338 ه - ش) نقل مى کردند، قبر شریف حضرت معصومه(س) جلوه گاه قبر گم شده مادر بزرگوارش حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها مى باشد.
آن مرحوم در صدد بود که به هر وسیله اى که ممکن باشد، محل دفن حضرت زهرا سلام الله علیها را به دست آورد، به این منظورختم مجربى را آغاز مى کند و چهل شب آن را ادامه مى دهد، تا درشب چهلم به خدمت حضرت باقر و یا حضرت صادق(علیهماالسلام)شرفیاب مى شود، امام(ع) به ایشان مىفرماید: «علیک بکریمه اهل البیت» «به دامن کریمه اهلبیت پناه ببرید.»
عرض مىکند: بلى من هم این ختم را براى این منظور گرفتهام که قبر شریفبىبى را دقیقا بدانم و به زیارتش بروم.
امام(ع) فرمود: منظور من قبر شریف حضرت معصومه درقم مى باشد.
سپس ادامه داد: «براى مصالحى خداوند اراده فرموده که محل دفن حضرت فاطمه سلام الله علیها همواره مخفى بماند و لذا قبر حضرت معصومه راتجلیگاه قبرآن حضرت قرار داده است.هر جلال و جبروتى که براى قبر شریف حضرت زهرا مقدر بود خداوند متعال همان جلال و جبروت را بر قبر مطهر حضرت معصومه(س) قرار داده است.»
6- پیشگوئى امام صادق(ع)
امام جعفر صادق(ع) در ضمن حدیث مشهورى که پیرامون قداست قم به گروهى از اهالى رى بیان کردند، فرمودند:
«تقبض فیها امراءه هى من ولدى، واسمها فاطمه بنت موسى، تدخل بشفاعتها شیعتنا الجنه باجمعهم»
«بانویى از فرزندان من بهنام «فاطمه» دختر موسى، در آنجا رحلت مىکند، که با شفاعت اوهمه شیعیان ما وارد بهشت مىشوند.»
راوى مىگوید: من این حدیث را هنگامى از امام صادق(ع) شنیدم که حضرت موسى بن جعفر(ع)هنوز دیده به جهان نگشوده بود.
پیشگوئى امام صادق(ع) از ارتحال حضرت معصومه(س) در قم پیش ازولادت پدر بزرگوارش بسیار حائز اهمیت است و از مقام بسیار شامخ آن حضرت حکایت مى کند.
7- رمز قداست قم
در احادیث فراوانى از قداست قم سخن رفته، تصویر آن در آسمان چهارم به رسول اکرم(ص) ارائه شده است.
امیرمومنان(ع) به اهالى قم درود فرستاده و از جاى پاى جبرئیل در آن سخن گفته و امام صادق(ع) قم را حرم اهلبیت معرفى کرده و خاک آن را پاک و پاکیزه تعبیر کرده است.
امام کاظم(ع) قم را عش آل محمد (آشیانه آل محمد(ص)) نامیده و یکى از درهاى بهشت را از آن اهل قم دانسته.
امام هادى(ع) اهل قم را «مغفور لهم»(آمرزیده) تعبیر کرده و امام حسن عسکرى(ع) از حسن نیت آنها تمجید کرده و با تعبیرات بلندى اهالى قم را ستوده است.
اینها و دهها حدیث دیگرى که در قداست و شرافت قم و اهل قم ازپیشوایان معصوم به ما رسیده، فضیلت و عظمت این سرزمین را براى همگان روشن مى سازند، جز این که باید دید راز و رمز این همه شرافت و قداست چیست؟
حدیث فوق که پیرامون ارتحال حضرت معصومه(س) به عنوان پیشگوئى از امام صادق(ع) نقل شد، از راز و رمز آن پرده بر مى دارد و روشن مى سازد که این همه فضیلت و شرافت، از ریحانه پیامبر، کریمه اهلبیت، مهین بانوى اسلام، حضرت معصومه(س) سرچشمه مى گیرد، که در این سرزمین دیده از جهان فرو بسته، گرد و خاک این سرزمین را توتیاى دیدگان حور و ملائک نموده است.
8- تنها خواهر امام هشتم
نجمه خاتون همسرگرامى امام کاظم(ع) تنها دو فرزند در دامانخود پرورش داد و آنها عبارتند از:
1- خورشید فروزان امامت، حضرت على بن موسى الرضا(ع).
2- ماه تابان درج عصمت، حضرت معصومه(س).
محمد بن جریر طبرى، دانشمند گرانمایه شیعه در قرن پنجم هجرى،براین واقعیت تصریح نموده است.
مدت 25 سال تمام حضرت رضا(ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود، پس از یک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره اى تابان از دامن نجمه درخشید که هم سنگ امام هشتم(ع) بود و امام(ع) توانست والاترین عواطف انباشته شده در سویداى دلش را بر او نثار کند.
بین حضرت معصومه(س) و برادرش امام رضا(ع) عواطف سرشار و محبت زایدالوصفى بود که قلم از ترسیم آن عاجز است.
در یکى از معجزات امام کاظم(ع) که حضرت معصومه نیز نقشى دارد، هنگامى که مرد نصرانى مىپرسد: «شما که هستید؟» مىفرماید: «انا المعصومه اخت الرضا»
«من معصومه، خواهر امام رضا(ع)مىباشم»
این تعبیر از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارشامام رضا(ع) و از مباهات او به این خواهر برادرى سرچشمهمىگیرد.
9- نامه دعوت
محبت و مودت این خواهر و برادر در سطح بسیار بالا بود، به طورى که مفارقت امام هشتم(ع) براى حضرت معصومه(س) بسیار سخت بود، جدائى حضرت معصومه(س) نیز براى امام هشتم(ع) قابل تحمل نبود.
و لذا پس از استقرار امام هشتم(ع) در مرو، نامه اى خطاب به حضرت معصومه(س) مرقوم فرموده، آن را توسط غلام مورد اعتمادى بهمدینه ارسال نمود.
جالب توجه است که حضرت رضا(ع) به غلام دستور داد که در هیچمنزلى توقف نکند، تا آن مرقومه را در اندک زمان ممکن به مدینهمنوره برساند.
حضرت معصومه(ع) نیز به مجرد دریافت دست خط برادر، رختسفر بستو خود را مهیاى سفر نمود.