گزارش پیمایش دره زیبای
به نام خدایی که بهترین همنورد است
شمخال - تیرماه 89
دره را شمخال می نامند؛ برخی بهشت ایران، برخی بهشت خراسان، برخی حائل
ایران و ترکمنستان،به هر حال جز دیدن نمی توان قضاوت کرد و قضاوت هم قطعا
برای
شنونده و خواننده بی تاثیر است تا زمانی که خود, 30 کیلومتر در این دره،
طبیعت
مست را ببینید.نام برنامه : پیامش دره شمخال
نوع برنامه : گردشگری
نام منطقه :شمخال - باجگیران
موقعیت : شمال خراسان نزدیک مرز ترکمنستان
زمان شروع برنامه : چهارشنبه 30 تیر مه 1389
زمان اتمام برنامه پنجشنبه 31 تیر ماه1389
نام مربی : مهند مهدی مهاجر پور
نام سرپرست : مهدی معقول
دیگر اعضاء تیم :
حسین عباس نژاد - مجید لشکری - جواد فیضی - محمدرضا سهندی - علی طاهری - حسین برومند - محمدرضا شافعی - حامد بافنده - امیر طوسی
گزارش برنامه چهارشنبه 30 تیر ماه 89
مشهد – سالن ورزشی 22 بهمن دانشگاه فردوسی
تجمع گروه اعزامی از سوی تیم کوهنوردی کارکنان دانشگاه فردوسی مشهد به دره شمخال؛
افراد شاد، پر هیاهو، پر هیجان؛
همنوردان تک تک به آن هایی که زودتر آمده بودند اضافه می شوند، لحظه
لحظه به خوشحالی ها افزوده می شود.شمخال ندیده ها مشتاق؛ دیده ها مشتاق تر
12:00 انتظار برای حرکت به سر آمدا مشهد 32 ساعت وداع
کردیم.
16:00 روستای شمخال میزبان 12 عاشق و شیفته طبیعت بود؛
به خاطر شرقی تر و مرتفع تر بودن هوا روشن تر از مشهد بود(در همین ساعت
مشابه)
چشمه، چوب برای آتش، خاک برای نشستن و یک آسمان غرق ستاره های شفاف،
امکاناتی بود که خدا برایمان تهیه دیده بود تا شبی پر آرزو را با لیله
الرغائب پیوند کنیم.وسایل اضافی را در داخل مینی بوس گذاشتیم و سبک بار در ساعت 16:20
04:30صبح برخی با سرما، برخی با آلارم
به راه افتادیم تا 5 فرسخ از این زمین 5 میلیارد ساله را در نوردیم.
هوا همانطور بود که اذعان کنیم عالی است، 2 ساعت اول از سفر 12 ساعته
خشک و کم آب بود و تمام بقیه راه هر قدم قطره ای به آب اضافه می شد تا
در انتهای مسیر شالی کاران بوته های برنج را غرق در آب کنند. برای دیدن
نوک دیواره های صخره ها در دو طرف به خاطر بلندیشان نیاز بود کلاهمان
را بگیریم که نیفتد.
بار اولی ها قلبشان از زیبایی سخت می تپید، وهر چند گاه می ایستادند و
دیواره ها وصخره های اطراف را نگاه می کردند.
گاها خوش آمد پرندگان و فریاد بلبلان مهمان نواز و جیغ گنجشکان باعث می
شد صدا به صدا نرسد و یا گله بیست و چند تایی بز و کل در نوک قله قندی
های دیواره شمالی معنی اقتدار و مالکیت را تفهیم می کرد و نفس را در
سینه حبس می کرد.ساعت 19:45 به حمام رسیدم قبل از مایک تیم اطراق کرده بود یاد این ضرب المثل افتادم (( مهمان مهمان را نمتونه ببینه، صاحب خانه هر دویشان رو)) پنج دقیقه ای برگشتیم جایی جنگل کناره رودخانه روی دو تا سکوی مخصوص زیراندازهارا پهن کردیم و هرکس دنبال کاری شد یکی هیزم جمع کرد یکی آتش روشن کرد یکی روشنایی را آماده کرد نماز شب را هم به جماعت برگزارشد شام جوجه خوش مزه ای هم روی زغال درست کردیم ساعتی هم به صحبت در خصوص مسئل تیم انتخاب دبیر و پیرامون مسائل آینده تیم کوهنوردی و......... پرداختیم
پنجشنبه31 تیر ماه 89
موبایل،برخی با صدای همنورد، برخی با سقلمه و برخی با لگد به ندای
بیدار باش سرپرست لبیک گفتند نماز صبح را اقامه نموده عجله ای برای رفتن نبود لذا تا ساعت 07:00 با کسی کاری نبود پس از صرف صبحانه ساعت 08:15 به آب زدیم .
آب رودخانه هر چند قدم با چشمه های اطراف که از دل سنگ و صخره می جوشید
گام به گام تقویت می شد؛ پوشش گیاهی هم به تبع آب غنی تر می شد، خار
دار بودن درختان نشان میداد شبها درون دره سرد و شرجی است، سرد به خاطر
کمی آفتاب در طول روز و شرجی به خاطر کم باد بودن دهانه.
جای خوشش آن جا بود که همه برای عبور از رودخانه مجبور بودند تا زانو
در آب فرو روند، و جلو تر یک سکوی نردبانی 5-6 متری که راه خشک بود و
هم راه آب، که باید از ارتفاع 3-2متری از روی آـبشارک شیرجه زد تا
منتظر صف 12 نفری نردبان نشد؛ هوا طوری بود که بشود به آب زد.
آنهایی که خیس بودند بدشان نمی آمد نردبانی ها را هم مرطوب کنند.
و جای ناخوشش که قانون کوهپیمایی است که قاعدتا 1% جمعیت را قربانی می گیرد
و این بار یکی از همنوردانمان افتخار زانو درد در شمخال را داشت،
که تا هر وقت پایش درد گرفت یاد این طبیعت ناب بیفتد.
سنگ ریزه برای هیچ کس امان نگذاشته بود، صندل و کفش اسپرت و نیمه سنگین
فرقی نداشت.
ساعت 11 به یکی از زیباترین قسمت های دره رسیدیم حائل دو آبی که
یکی سرد از شمخال و یکی گرم(به خاطر باز بودن دره و آفتاب گیری بیشتر)
از دُربادام می آمد، از این به بعد دره بازتر و آب ولرم تر.
12:45 در کبوتر خانه نفسی تازه شد؛ آب، آتش، چای،
نهار،نماز آب تنی و خنده به راه بود.
ساعت14:30 سبک بار تر(به خاطر صرف مواد خوراکی) در آب ادامه دادیم
تا در ساعت 15:15 به انتها رسیدیم آری دره تمام شد.
سوار بر مینی بوس به سمت مشهد راه افتادیم. انگار نه انگار این ها
دیروز بشاش و سر زنده سوار همین مینی بوس بودند، آرام، خواب و خسته.
19:30 این سفر پر هیاهو در مقابل سالن 22 بهمن تمام شد.توضیحی در خصوص منطقه شمخال
<\/h2><\/h2>شمخال
دره ای به زیبایی بهشت بر روی زمین <\/h2><\/h2>
در میان خنکای این دره زیبا ،نوای گوشنواز آب ، نسیم دل انگیز برخاسته
از عطر درختان سر به فلک کشیده سپیدار در تلاقی آب و باد روح را می نوازد ،
درون را آرامش می بخشد و چشم ها را می شوید.
همه چیز برق و جلای دیگری
دارد پاها در خنکای آب جاری در میان صخره ها ، لذتی وصف ناشدنی به وجود
آدمی می دمد.
این خنکا در اوج گرما عطش را فرو می نشاند و خستگی را از
تن برون می کند، گویی آبشارها آهنگ زندگی را در گوش نجوا می کنند و صدای
پای آب با صدای پای تو در هم می آمیزد نوای دل انگیزی را ساز می کند که در
هیچ سازی نمی توان یافت .
اینجا شمخال دره ای به زیبایی بهشت بر روی
زمین است جایی بکر که هنوز دستخوش تغییرات زیادی نشده است.
این دره و
روستای زیبای آن در در فاصله سه کیلومتری جنوب شهر باجگیران و 65 کیلومتری
شمال غربی قوچان واقع شده
است.
دره دارای شیب ملایمی است که در ورودی خود روستایی به
همین نام با بافت مسکونی متراکم را جای داده و استمرار آن درمیان دره خوش
آب وهوای شمخال موقعیت منحصر به فردی به این روستا داده است.
در مدخل
ورودی زو (دره ) رودخانه ای فصلی جاری است که هنوز آب چندانی در آن دیده
نمی شود اما هر چه به داخل دره فرو می رویم بیشتر زیبایی ها و آب جاری و
زلال آن چشمگیر می شود.
دره با پیچ و خم های بسیار و جذابیت های زیاد
است چنانکه در پس هر خم آن چشم اندازهای ویژه ای را به نمایش می گذارد ،
دره شبیه مازی است که باید تمام آن را گشت تا همه زیبایی هایش را حس و لمس
نمود.
رود فصلی جاری در مسیر در تمام مسیر همراهی مان می کند هر چند در
آغاز راه چندان عمق و آبی نداشت اما هر چه جلوتر می رویم به یمن وجود چشمه
سارها زیبای مسیر و آبشارهای جاری از اطراف صخره پر آب تر و جذاب تر می
شود در عین آنکه بر زلالیت و شفافیت آن هم افزوده می شود.
دیواره های
عظیم و پر صلابت صخره ای اطراف چونان دژی رودخانه را در خود گرفته و در عین
صلابت با سبزی سبزه و روشنی آب در آمیخته و جلوه ای زیبا و رنگی از آثار
گذر زمان چون شکست ها و تخلخلها را بر دیوارها می توان دید.
عطر درختان
گردوی در آغاز مسیر با بوی خوش نم و رطوبت دیواره های سنگی عطر زندگی را
همه جا پراکنده و هر چه پیش می روی بر تعداد بوته های تمشک وحشی کمای ،
موسیر ، آنوخ ، چریش (نوعی سبزی که در نان محلی استفاده می شود ) ، گون ،
درختچه های زرک وحشی و هزار و یک گیاه دارویی که برای مردم منطقه آشنایی
دیرین اند بیشتر می شود.
این شکوه ،زیبائی ، صفا و تنهائی نوعی افسون
گری در خود دارد که چشم هر بیننده را افسون و در خود محو می کند .
ای
کاش بشر هرگز بر این پدیده ها و طبیعت زیبای بکر پا نگذارد و اگر گذاشت فقط
از آن لذت برد نه آنکه تیغی شود و آن را بخلد و به مرور ویران و تباه کند.
اما زو یا دره شمخال نامی است برگرفته از روستایی کوهپایه ای به همین
نام که از شمال شرقی به کوه آسلمه و از جنوب شرقی به رودخانه دائمی کال
شمخال محدود است.
این روستای بنای تاریخی کهنی ندارد اما اقلیم مساعد،
خاک مرغوب و منابع غنی آب، تاثیر فراوانی در شکل گیری روستا داشته و اسم
روستا ظاهرا از یک نوع تفنگ به نام شمخال گرفته شده است.
مردم روستا که
اینک حدود 500 نفر هستند کرد کرمانج و پیرو مذهب شیعه اند و عموما از طریق
کشاورزی به ویژه باغداری و دامداری و عده ای هم از راه صنایع دستی معیشت
می گذرانند.
در تابستان علاوه بر مزارع گندم و جو و علوفه ، باغهای
سرسبز انگور، گردو، بادام، زردآلو، آلبالو در اطراف منطقه بسیار چشمنواز و
زیباست در عین آنکه لذت خوردن این میوه ها آن هم در پای درخت کم نیست.
در
حاشیه جنوب شرقی روستا ، رودخانه دائمی کال شمخال جریان دارد که در مسیر
آن آبگیر و حمام به صورت پلکانی ایجاد شده و زیبایی منحصر به فرد و جالب
توجهی دارد.
بخشی از ارتفاعات پیرامونی روستا دارای پوشش مرتعی است و
بخشی دیگر صخره ای و هماره کوهنوردان بسیاری را در طول سال به خود جلب می
کند.
زیارت امام زاده باء در نزدیکی روستای دربادام از رسوم ویژه مردم
دره شمخال است که هر هفته به زیارت این امام زاده می روند و همچنین دختران
دم بخت و زنان نازا نیز برای رسیدن به آرزوهای خود ضمن نیایش و دعا از زیر
صخره ای در کنار امام زاده عبور می کنند.
در عروسی ها رقص محلی کردی
همراه با انواع سازهای محلی کردی و نوای سازهای محلی دو تا، دهل و سرنا
زیبایی خاص به مراسم می بخشد که برای هر غریبه ای بسیار جذاب و دوست داشتنی
است.
مردان این دره زیبا به ندرت پوشاک محلی برتن می کنند اما زنان
همچنان لباس محلی کردی شامل پیراهنی بلند، نیم تنه و شلوار کردی با رنگ های
سفید و سرخ و گل بوته های زیبا می پوشند و بر سر روسری بلندی با طرح ها و
نقش های رنگی مزین به زیورآلات می بندند.
گلیم، جاجیم، قالی کردی و
پلاس با طرح ها و رنگ های متنوع و زیبا از جمله صنایع دستی این روستا است.
آنان
هم چون بسیاری از مناطق دیگر کشور غذاهایی که عمومیت دارد چون آبگوشت و
کباب و مانند آن را می پزند اما فطیرمسکه(نوعی نان محلی با کره تازه
گوسفندی ) انوان اشکنه و آش از غذاهای محلی خاص منطقه است.
روستا جاده
ای آسفالته دارد که از طریق شهر قوچان قابل دسترس است و مردم و گردشگران از
آن طریق به منطقه دسترسی می یابند.