آغاز زندگیم درگردان غواصی یاسین

که همچنان الهاماتش مثل خون در رگهایم ،در جان و روحم جاریست......

افتخارآفرینی های غواصان در دفاع مقدس

" غواصها "

کلمه ای است مقدس و دوست داشتنی که با وارد شدن جنگ به مرحله آبی-خاکی ورد زبانها شد

افرادی خط شکن و به معنای واقعی از خود رسته و به خدا پیوسته،آنها نمیدانستند

از روزی که لباس سیاه یکسره غواصی را پوشیدند؛ تا آن زمان که در اروند و بوارین

پیشانی حمله شدند ، چه جایی در قلب بچه های جبهه و فرماندهانشان باز کردند

بسیاری آرزو داشتند تا  "غواص" شوند ، و چند صباحی را در عالم عاشقی این آدمها

بگذرانند  

جلیل محدثی یکی از آن آدمهایی است که ظرف وجودی کلمه "غواص" را لبریز از

عشق کرد و به آن تقدس و معنای دیگری بخشید ،

اوبود که دست مرا گرفت و با خودش به دنیای غواصها برد، تا اگر پا رد پای اونا

گذاشتم ، به آخرت اونا هم برسم....

ولی حیف که از اونا جا موندم

جلیل ؛ نگین گردان

بعد ازعملیات کربلای 2 که از پیرانشهر برگشتیم ایلام ؛ یک روز عصر جلیل محدثی

صدایم زد و با هم به گوشه ای رفتیم احساس کردم یک حرف مهمی رو میخواد بگه ،

گفت : قرار شده گردانی رو تشکیل بدیم برای یک ماموریت ویژه ...می خوام بیای توی این گردان و گوشه ای از کار رو بگیری

غیر از کلمه "اطاعت" آن هم بدون چون و چرا ، حرف دیگری نمی توانستم بزنم ،

در کنار جلیل بودن افتخاری بود که آرزویش را داشتم وافتخار میکردم ؛ که امروز نصیبم

شده بود ؛ باید قدر لحظه هایش را نیز میدانستم

خیلی زود فهمیدم که غیرازمن گروه دیگری از جمله محمدرضا کرابی،حسن شاد،

محمدرضا رنجبر،علیرضا نورالهی(همگی شهید)را شناسایی و جذب کرده

همه بدون آنکه بدانیم چه آینده ای در انتظارمان است دست بیعت او را فشرده بودیم......

جلیل مرشد و مراد بچه ها بود......

ادامه دارد