جبهه . دانشگاه انسان سازی

شما در کجای دنیا دانشگاهی به این نام سراغ دارید

                                                    تواضع در عین اقتدار 

او که از سالها قبل وارد جبهه شده بود و حالا با کوله باری از تجربه در واحد تخریب روزگارانی را در

مسئولیتهای مختلف با موفقیت و سربلندی پشت سر گذاشته بود . و همه به خوبی و بزرگی از او یاد

میکردن

مدیریت آقا جلیل حرف نداشت

آقا جلیل ، مرد جبهه بود

من در طول مدت چند سال که توفیق شاگردی ایشان را داشتم .شاهد هیچگونه تمرد . سرپیچی و یا لغو

دستور از سوی هیچ نیرویی نبودم

کسی نبود که حرف آقا جلیل رو . دو کنه . تا چه برسه به اینکه  لغو کنه

این اطاعت پذیری ریشه اش هم در آقاجلیل و هم در وجود نیروها بود

فرمانده ای فهیم که دستوراتش به جا . شفاف . قابل اجرا . عالمانه و  جای جاش ،عاشقانه بود

نیروها هم  اطاعتی در سایه موقعیت شناسی . دشمن شناسی و هدف شناسی داشتن

علاوه بر اینها جبروت و وقاری که این فرمانده جوان داشت کسی اجازه به خودش نمیداد و یا جیگر نمیکرد

رو حرفش حرفی بزنه

آقا جلیل رو . همه قبول داشتن

و این اولین لازمه ی یک مدیر . خصوص یک فرمانده است .

سیستم فرماندهی و اطاعت نیروها در جنگ . همش هم عارفانه نبود

فرمانده ای موفقتر بود که علاوه بر دارا بودن همه ی علوم  . بتونه نیروها رو هم مدیریت کنه

آقا جلیل ،با کمال تواضع مینشست کنار نیروها  و سر یک سفره باهاشون غذا میخورد

ذره ای از ابهت فرماندهیش کم نمیشد و متقابلا رفاقت و ارتباط صمیمی نیروها هم با ایشون ، هیچ

لطمه ای که به کار نمیزد ، بلکه باعث بالا رفتن روحیه و کارایی نیروها هم میشد

چیزی که امروزه خیلی از مدیران و فرماندهان به بهانه اش ،از نیروهای زیر دست دوری میکنن ،که یه

وقتی به ساحت مقدس ریاستشون لطمه ای نخوره ، در اتاقهای مجلل در بسته میخوان بر نیروها

مدیریت کنن ،عجب مدیریتی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اما چی بود که در جبهه زیر اون چادرهای برزنتی . بدون هیچ اهرم مادی نیروها برای فرمانده میمردن

فرماندهی بر قلبها بود 

مدیریتی که تونست  اقشار مردم رو با فرهنگهای مختلف ،کنار هم توی  جبهه جمع کنه و با کمترین

امکانات بزرگترین عملیاتهارو انجام بدهند

امروزه جاش خیلی خالیه