آن چیزی که ،تجهیزات ،امکانات ،نیرو، آموزش، تدابیر و شناساییهای ما را در میدان عمل کاربردی کرد،   دین آگاهی و دین باوری بود.

هر وقت نام عملیات بیت المقدس به گوش می رسد،نام دانشجوی جوان حسن باقری در جان و یادها تجدید خاطر میشود.

(یاد فرمانده با تقوی و صبور، اسوه ی ارتشیان مومن،زیباترین فرمانده ،که در هدایت عملیاتها خصوص "بیت المقدس" نقش ویژه ای داشت."سپهبد شهید علی صیادشیرازی" را گرامی میداریم)  

شهید حسن باقری

حسن که برای کار خبرنگاری، روزهای اول جنگ، به آبادان رفته بود ،وقتی مظلومیت بچه ها را میبیند،میماند. "استعدادهای نهفته در وجودش" در میدان عمل ظهور میکند و در کوره ی جنگ ساخته و آبدیده میشود.

در کجای دنیا سراغ دارید یک جوان بدون گذراندن دوره های عالی نظامی  "طراح عملیاتهای بزرگ" شود.وفرمانده هان نظامی عالی رتبه جنگ ،طرح ها و مانورهای عملیاتی او را  نه تایید، که جزو بهترین طرحها بپذیرند.....

او یکی از طراحان عملیات بیت المقدس و فرمانده اطلاعات جبهه های جنوب بود.

هر کس نوار صوتی صحبتهای این فرمانده شایسته جوان را نشنیده باشد،مطمئنم پی به شخصیت حقیقی او نخواهد برد.

آنقدر با صلابت صحبت میکرد،که هر کس صدایش را میشنید،بدون اینکه او را ببیند،در ذهنش یک فرمانده مقتدر،آگاه به جزیئات و شجاع رقم میخورد.

یک بازجو و مترجم میگه : تو یکی از عملیاتها که یک فرمانده لشکر عراق رو به اسارت گرفته بودیم، برای تخلیه اطلاعات به سنگر فرماندهی قرارگاه آوردیم ،حین باز جویی، از سنگر کناری صدای حسن باقری بگوش رسید، که داشت  با بی سیم به بچه های خط  دستوراتی میداد. یکهو این افسر عالی رتبه عراقی با تعجب و وحشت به مترجم گفت :این کیه؟  کجاست ؟ چکارست؟ درجه اش چیه؟

بازجو میگه: اینقدر حال اون فرمانده اسیر عراقی گرفته شد و بهم خورد که نشد ادامه بازجویی بدهم....

بهش گفتم :یکی از فرمانده هانه!  چطور مگه !!

با  حالت دلهره گفت:این صدا برام خیلی آشناست ، هر وقت این صدارو توی بیسیم  میشنیدم، دلم خالی میشد ،میگفتم :باز  این فرمانده  اومد ! و برای پاسخ به حملات احتمالی ایرانیها آماده میشدم .     فرماندهیش و هدایت نیروش  بینظیره !  او یکی از فرماندهان قاطع و مقتدر  ایرانه !!

مترجم:  احساس کردم خیلی از حسن میترسه و حساب میبره، حق هم داشت. نیروهای تحت فرماندهی حسن ، لشکرش رو  تار ومار کرده و خودش هم که با این وضع ......

وقتی حسن رو دید ، آنقدر مات و مبهوت به او نگاه میکرد  که یادش رفته بود  اسیر شده ....!!

جلل خالق... این که  یک  بچه است! یک جوونه ! (حرفی جناب بنی صدر در جلسه ای به حسن میگه)

 اون صدای با ابهتی که شبای عملیات توی بیسیم میشنیدم و میلرزیدم !! صدای این بوده !! ما رو  بگو از کی  میترسیدیم !! ولی  همین  بچه ها  پدر مارو  بدستمان  دادند ! بیچاره مان کردند!!

 با این همه  اولدرو  قلدورم، این همه آموزش،این همه  یالو  کوپال،  با  این  درجه ها، با این فرماندهی  همشو   باید  بگذاریم  لب کوزه آبشو  بخوریم !  کجایه   صدام  که اینها رو  ببینه !

آبرو  و حیثیتما نداشته مان، جلو  زن وبچه مان رفت !  فردا توی تلویزیون ایران  نشونمان  میدن ! میگن: نگاه کن به اسارت کی در آمده !! 

آقای خمینی چی تربیت کرده !  اینا  کجا  دوره دیدن !؟

فایده ای نداشت ،بیخودی به مغزش فشار میاورد، فهمیدم  که جواب هیچکدوم از سئوالاتش  رو  نیافته!

چون اعتقادات ما رو ، هر کی هرکی، نمیتونه  درک کنه!

روحیه شهادت طلبی،معاد باوری،اطاعت پذیری و  عشق بخدا رو فقط  دلای پاک و با صفا، درک میکنه !

با دستای روی سر و نگاههایی با  حسرت و اندوه......بطرف کمپ اسرا  رفت !!!

 جوانان عزیز، بروید حسن باقریها  را بشناسید، تا خود را بشناسید ،شما میتوانید هر کدام یک حسن باقری شوید ، اگر......?-بخواهید ?-سختیهایش را بپذیرید ?- مقاومت،مداومت وتمرین در تهذیب نفس و...

حسن ، یک قهرمان شد، و به مدال طلا رسید ،همه ما و شما میتوانیم یک قهرمان شویم...اگر.....

 حسن، نماد " جوان گرایی در جنگ"  است .

حسن ، نماد خود باوری و اعتماد به نفس  است.

 حسن ،نماد یک جوان باایمان ،خدا ترس ،و دین دار و  دین بان  است.

حسن، بهترین ،ملموس ترین،  الگوی   "ما میتوانیم"    است.

روحش شاد  *   افکارش و مرامش در زندگیها جاری *  یادش جاودانه  * دشمنانش خار و ذلیل *

"دوستان قدیمی اش  " از غفلتها رهانیده باد !!!!