سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :104
  • بازدید دیروز :113
  • کل بازدید :253680
  • تعداد کل یاد داشت ها : 283
  • آخرین بازدید : 103/9/5    ساعت : 8:48 ص
درباره ما
حاج امیر[881]

جای مانده از قافله شهداء حسرت به دل مانده تا ابدیت پس کی کجا فرصت ما میرسه

ویرایش
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

رمز رمضان

 

 رمضا الذی

 

 

بار دیگر نسیمی خوش از دور بر مشام می رسد و آواز و ترنم زیبای بهاری بانگ دعای افطار وسحر گوشها را می نوازد و شور و شوقی در محیط ایجاد شده است. دید و بازدیدهای خانوادگی و همسایگان و بر پائی سفره های افطار و آشتی کنان خیلی ها که با هم قهر بودند و برقراری مودت و دوستی بین روزه داران تنها بخشی از نعمات بی کران الهی در فرا رسیدن این ماه پر برکت است که صدای قدوم دل نشینش چنان روح را می نوازد که گوئی انسان تازه متولد شده یا اینکه جهان رنگی نو به خود گرفته است *

 

براستی چه رمز ورازی در حصول این ماه عظیم نهفته است که اینچنین شادابی در هر کوی و برزنی مشاهده می شود ماهی که ظاهرش چیزی جز گرسنگی و تشنگی و ضعف در بر ندارد و درآمد آن نیز خستگی و کوفتگی را سوغات خواهد آورد . اما یک نیروئی وجود دارد که انسان این تشنگی و گرسنگی را به جان میخرد و همچون صیادی دل به دریا زده تا صیدی گرانقیمت از دریای بیکران نصیبش شود

وقتی انسان در طول یک سال چنان زندگی کند که یدک روحانی و جسمانی او متاعی ارزشمندرابدنبال ندارد و کوله بار عمل وی او را بسوی سعادت رهنمون نسازد حال که چنین موهبتی نصیب او میشود چنان مسرور سر زنده خواهد بود که ترنم نغمه های رمضان را به هیچ قیمتی از دست نخواهد داد و رمض و سوز جسم و صیقل روح را به جان و دل می خرد تا راه سعادت را بیابد *

رمضان ماه آشتی با خود است ماه خود یابی و خود شناسی و خود باوری و درک وجود هستی و وظیفه ای که انسان در برابر جهان هستی و خالق کائنات دارد پس چگونه میشود که انسان راه نجات را بیابد وبه آن چنگ نزند و سراسیمه متصل به آن نشود وقتی که نام رمضان می آید به یکباره توجه انسان به پیرامون و نقش خود در آن را در پیش رو می بیند و آنچه که می باید بود و الان خود را در آن مقام نمی بیند و حال این امتیاز و موقعیت برایش فراهم شده است تا در سودای دنیا ضررهای خود را در معامله با خدا به منفعت برساند

ماه رمضان درهای رحمت حق باز است و هیچ کس را عتاب و خطاب نمیکند و ماموران عذاب الهی نیز ابزار کار خود بر زمین نهاده اند وگوش بفرمان حق تا خطای انسان را با قدرت ستار العیوبی خدا لا پوشانی کنند اما به شرط اینکه انسان خود طالب این سوداگری باشد

برای مثال: دیده اید در مجلسی بزرگ تعدای افراد می آیند که کسی آنها را نمی شناسد و برخی دیگر که کسی کاری به آنها ندارد. نه مورد مواخذه قرار می گیرند و نه در جمع دعوت میشوند اما برخی از همین ناشناسان بخودی خود وارد معرکه شده و با معرفی خود در میان جمع جایگاهی پیدا میکنند *

 

ماه رمضان نیز اینگونه است مجلسی بر پاست و سفره ای برقرار و هر آن کس که خواست خود را وارد این مهمانی میکند و اگر هم نرفت کسی جز او ضرر نخواهد کرد *

سوال ایجاست که چرا با سوختن و جریمه جسمانی باز دلخوش به این ماه هستیم .جواب آسانی دارد .مگر هدف از خلقت چیزی جز عبادت پروردگار و رسیدن به کمال بودوهست؟.قطعا خیر.اما زندگی دنیا وحب شهوات ودوستی متاع پر زرق وبرق دنیوی و حب جاه و مقام چنان ما را به خود جلب کرده است که از وظیفه اصلی باز مانده ایم اگر وضع به همین منوال پیش برود راهی جز ضلالت وگمراهی نصیب ما نخواهد شد و این رمضان است که ماه هدایت ماه سعادت و ماه آشتی کنان با خدا است تا آنچه که باید باشیم را دو باره تجربه کنیم

 

بقول شاعر یزدی: از خدا عذر خطا خواه که پیش کرمش *

                                             گر گناه تو بود کوه کم از کاهی هست *

یا در جائی دیکر آمده است که :

توبه شکستی بیا هر آنچه هستی بیا *

                                           که عفو کردن بود در همه دم کار ما *

ود یگر :

 

 ره نبردیم فلانی به سراپرده غیب *

                                           گو نبستند در صومعه در گاهی هست *

 

با این مضامین در می یابیم که ماه رمضان ماه از نو شروع کردن است و ماه دور ریختن پلیدیها و جمع کردن حسنات و نیکیها و خوشا بحال آنان که در خورجین اعمال خود حسناتی را از قبل ذخیره داشته واز موضع رفاقت و دوستی به درگاه حق گام نهاده اند و به عبارتی خانه زاد درگاهند ولی اگر هم این امتیاز را نداشتیم  مایوس نشده و آغوش باز رحمت حق را با دیده رمضانی خود ببینیم و در آن آغوش جای بگیریم تا از غافله رستگاران عقب نمانیم انشاء الله رمضان کریم





      

گوشه هایی از وصیت نامه شهید چمران:

 

به خاطر عشق است که فداکاری می کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنائی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم.

عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام.

عشق است که روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می کند، مرا از خودخواهی و خودبینی می رهاند، دنیای دیگری حس می کنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است





      

 ندیمت عاشقت شدم

 


مداحی زیبای محمود کریمی درباره امام زمان(عج)


ندیده عاشقت شدم نمیدونم چی میشه


میخوام یه بار ببینمت بهم میگی نمیشه


ندیدمت این غصه کم نیست آقا


دوست دارم دست خودم نیست آقا


1،1 مگابایت
دانلود کلیپ صوتی


شادی روح شهدا صلوات





      

گزارش پیمایش دره زیبای
شمخال - تیرماه 89



به نام خدایی که بهترین همنورد است

دره را شمخال می نامند؛ برخی بهشت ایران، برخی بهشت خراسان، برخی حائل

ایران و ترکمنستان،‌به هر حال جز دیدن نمی توان قضاوت کرد و قضاوت هم قطعا
برای
شنونده و خواننده بی تاثیر است تا زمانی که خود, 30 کیلومتر در این دره،
طبیعت
مست را ببینید.

نام برنامه :   پیامش دره شمخال

نوع برنامه :   گردشگری

نام منطقه :شمخال - باجگیران

موقعیت : شمال خراسان نزدیک مرز ترکمنستان

زمان شروع برنامه : چهارشنبه 30 تیر مه 1389

زمان اتمام برنامه پنجشنبه 31 تیر ماه1389

نام مربی : مهند مهدی مهاجر پور

نام سرپرست : مهدی معقول

دیگر اعضاء تیم :

حسین عباس نژاد - مجید لشکری - جواد فیضی - محمدرضا سهندی - علی طاهری - حسین برومند - محمدرضا شافعی - حامد بافنده - امیر طوسی



















   
گزارش برنامه      

چهارشنبه 30 تیر ماه 89
مشهد – سالن ورزشی 22 بهمن دانشگاه فردوسی 
تجمع گروه اعزامی از سوی تیم کوهنوردی کارکنان دانشگاه فردوسی مشهد به دره شمخال؛
افراد شاد، پر هیاهو، پر هیجان؛
همنوردان تک تک به آن هایی که زودتر آمده بودند اضافه می شوند، لحظه
لحظه به خوشحالی ها افزوده می شود.

شمخال ندیده ها مشتاق؛ دیده ها مشتاق تر

12:00 انتظار برای حرکت به سر آمدا مشهد 32 ساعت وداع
کردیم.
16:00
  روستای شمخال میزبان 12  عاشق و شیفته طبیعت بود؛
به خاطر شرقی تر و مرتفع تر بودن هوا روشن تر از مشهد بود(در همین ساعت
مشابه)
چشمه، چوب برای آتش، خاک برای نشستن و یک آسمان غرق ستاره های شفاف،‌
امکاناتی بود که خدا برایمان تهیه دیده بود تا شبی پر آرزو را با لیله
الرغائب پیوند کنیم.

وسایل اضافی را در داخل مینی بوس گذاشتیم و سبک بار در ساعت 16:20
به راه افتادیم تا 5 فرسخ از این زمین 5 میلیارد ساله را در نوردیم.
هوا همانطور بود که اذعان کنیم عالی است، 2 ساعت اول از سفر 12 ساعته
خشک و کم آب بود و تمام بقیه راه هر قدم قطره ای به آب اضافه می شد تا
در انتهای مسیر شالی کاران بوته های برنج را غرق در آب کنند. برای دیدن
نوک دیواره های صخره ها در دو طرف به خاطر بلندیشان نیاز بود کلاهمان
را بگیریم که نیفتد.
بار اولی ها قلبشان از زیبایی سخت می تپید، وهر چند گاه می ایستادند و
دیواره ها وصخره های اطراف را نگاه می کردند.
گاها خوش آمد پرندگان و فریاد بلبلان مهمان نواز و جیغ گنجشکان باعث می
شد صدا به صدا نرسد و یا گله بیست و چند تایی بز و کل در نوک قله قندی
های دیواره شمالی معنی اقتدار و مالکیت را تفهیم می کرد و نفس را در
سینه حبس می کرد.ساعت 19:45 به حمام رسیدم قبل از مایک تیم  اطراق کرده بود یاد این ضرب المثل افتادم (( مهمان مهمان را نمتونه ببینه، صاحب خانه هر دویشان رو)) پنج دقیقه ای برگشتیم جایی  جنگل کناره رودخانه روی دو تا سکوی مخصوص زیراندازهارا پهن کردیم و هرکس دنبال کاری شد یکی هیزم جمع کرد یکی آتش روشن کرد یکی روشنایی را آماده کرد نماز شب را هم به جماعت برگزارشد شام جوجه خوش مزه ای هم روی زغال درست کردیم ساعتی هم به صحبت در خصوص مسئل تیم انتخاب دبیر و پیرامون مسائل آینده تیم کوهنوردی و......... پرداختیم 
پنجشنبه31 تیر ماه 89

04:30صبح برخی با سرما،‌ برخی با آلارم
موبایل،‌برخی با صدای همنورد، برخی با سقلمه و برخی با لگد به ندای
بیدار باش سرپرست لبیک گفتند نماز صبح را اقامه نموده عجله ای برای رفتن نبود لذا تا ساعت 07:00 با کسی کاری نبود پس از صرف صبحانه ساعت 08:15 به آب زدیم .

آب رودخانه هر چند قدم با چشمه های اطراف که از دل سنگ و صخره می جوشید
گام به گام تقویت می شد؛ پوشش گیاهی هم به تبع آب غنی تر می شد، خار
دار بودن درختان نشان میداد شبها درون دره سرد و شرجی است، سرد به خاطر
کمی آفتاب در طول روز و شرجی به خاطر کم باد بودن دهانه.
جای خوشش آن جا بود که همه برای عبور از رودخانه مجبور بودند تا زانو
در آب فرو روند، و جلو تر یک سکوی نردبانی 5-6 متری که راه خشک بود و
هم راه آب، که باید از ارتفاع 3-2متری از روی آـبشارک شیرجه زد تا
منتظر صف 12 نفری نردبان نشد؛ هوا طوری بود که بشود به آب زد.
آنهایی که خیس بودند بدشان نمی آمد نردبانی ها را هم مرطوب کنند.
و جای ناخوشش که قانون کوهپیمایی است که قاعدتا 1% جمعیت را قربانی می گیرد
و این بار یکی از همنوردانمان افتخار زانو درد در شمخال را داشت،
که تا هر وقت پایش درد گرفت یاد این طبیعت ناب بیفتد.
سنگ ریزه برای هیچ کس امان نگذاشته بود، صندل و کفش اسپرت و نیمه سنگین
فرقی نداشت.
ساعت 11
به یکی از زیباترین قسمت های دره رسیدیم حائل دو آبی که
یکی سرد از شمخال و یکی گرم(به خاطر باز بودن دره و آفتاب گیری بیشتر)
از دُربادام می آمد، از این به بعد دره بازتر و آب ولرم تر.
12:45
در کبوتر خانه نفسی تازه شد؛ آب، آتش، چای،
نهار،نماز آب تنی و خنده به راه بود.
ساعت14:30  سبک بار تر(به خاطر صرف مواد خوراکی) در آب ادامه دادیم
تا در ساعت 15:15 به انتها رسیدیم آری دره تمام شد.
سوار بر مینی بوس به سمت مشهد راه افتادیم. انگار نه انگار این ها
دیروز بشاش و سر زنده سوار همین مینی بوس بودند، آرام، خواب و خسته.
  19:30 این سفر پر هیاهو در مقابل سالن 22 بهمن تمام شد.

توضیحی در خصوص منطقه شمخال
<\/h2><\/h2>

شمخال
دره ای به زیبایی بهشت بر روی زمین
<\/h2><\/h2>




در میان خنکای این دره زیبا ،نوای گوشنواز آب ، نسیم دل انگیز برخاسته
از عطر درختان سر به فلک کشیده سپیدار در تلاقی آب و باد روح را می نوازد ،
درون را آرامش می بخشد و چشم ها را می شوید.
همه چیز برق و جلای دیگری
دارد پاها در خنکای آب جاری در میان صخره ها ، لذتی وصف ناشدنی به وجود
آدمی می دمد.
این خنکا در اوج گرما عطش را فرو می نشاند و خستگی را از
تن برون می کند، گویی آبشارها آهنگ زندگی را در گوش نجوا می کنند و صدای
پای آب با صدای پای تو در هم می آمیزد نوای دل انگیزی را ساز می کند که در
هیچ سازی نمی توان یافت .
اینجا شمخال دره ای به زیبایی بهشت بر روی
زمین است جایی بکر که هنوز دستخوش تغییرات زیادی نشده است.
این دره و
روستای زیبای آن در در فاصله سه کیلومتری جنوب شهر باجگیران و 65 کیلومتری
شمال غربی قوچان واقع شده


است.
دره دارای شیب ملایمی است که در ورودی خود روستایی به
همین نام با بافت مسکونی متراکم را جای داده و استمرار آن درمیان دره خوش
آب وهوای شمخال موقعیت منحصر به فردی به این روستا داده است.
در مدخل
ورودی زو (دره ) رودخانه ای فصلی جاری است که هنوز آب چندانی در آن دیده
نمی شود اما هر چه به داخل دره فرو می رویم بیشتر زیبایی ها و آب جاری و
زلال آن چشمگیر می شود.
دره با پیچ و خم های بسیار و جذابیت های زیاد
است چنانکه در پس هر خم آن چشم اندازهای ویژه ای را به نمایش می گذارد ،
دره شبیه مازی است که باید تمام آن را گشت تا همه زیبایی هایش را حس و لمس
نمود.
رود فصلی جاری در مسیر در تمام مسیر همراهی مان می کند هر چند در
آغاز راه چندان عمق و آبی نداشت اما هر چه جلوتر می رویم به یمن وجود چشمه
سارها زیبای مسیر و آبشارهای جاری از اطراف صخره پر آب تر و جذاب تر می
شود در عین آنکه بر زلالیت و شفافیت آن هم افزوده می شود.
دیواره های
عظیم و پر صلابت صخره ای اطراف چونان دژی رودخانه را در خود گرفته و در عین
صلابت با سبزی سبزه و روشنی آب در آمیخته و جلوه ای زیبا و رنگی از آثار
گذر زمان چون شکست ها و تخلخلها را بر دیوارها می توان دید.
عطر درختان
گردوی در آغاز مسیر با بوی خوش نم و رطوبت دیواره های سنگی عطر زندگی را
همه جا پراکنده و هر چه پیش می روی بر تعداد بوته های تمشک وحشی کمای ،
موسیر ، آنوخ ، چریش (نوعی سبزی که در نان محلی استفاده می شود ) ، گون ،
درختچه های زرک وحشی و هزار و یک گیاه دارویی که برای مردم منطقه آشنایی
دیرین اند بیشتر می شود.
این شکوه ،زیبائی ، صفا و تنهائی نوعی افسون
گری در خود دارد که چشم هر بیننده را افسون و در خود محو می کند .
ای
کاش بشر هرگز بر این پدیده ها و طبیعت زیبای بکر پا نگذارد و اگر گذاشت فقط
از آن لذت برد نه آنکه تیغی شود و آن را بخلد و به مرور ویران و تباه کند.

اما زو یا دره شمخال نامی است برگرفته از روستایی کوهپایه ای به همین
نام که از شمال شرقی به کوه آسلمه و از جنوب شرقی به رودخانه دائمی کال
شمخال محدود است.
این روستای بنای تاریخی کهنی ندارد اما اقلیم مساعد،
خاک مرغوب و منابع غنی آب، تاثیر فراوانی در شکل گیری روستا داشته و اسم
روستا ظاهرا از یک نوع تفنگ به نام شمخال گرفته شده است.
مردم روستا که
اینک حدود 500 نفر هستند کرد کرمانج و پیرو مذهب شیعه اند و عموما از طریق
کشاورزی به ویژه باغداری و دامداری و عده ای هم از راه صنایع دستی معیشت
می گذرانند.
در تابستان علاوه بر مزارع گندم و جو و علوفه ، باغهای
سرسبز انگور، گردو، بادام، زردآلو، آلبالو در اطراف منطقه بسیار چشمنواز و
زیباست در عین آنکه لذت خوردن این میوه ها آن هم در پای درخت کم نیست.
در
حاشیه جنوب شرقی روستا ، رودخانه دائمی کال شمخال جریان دارد که در مسیر
آن آبگیر و حمام به صورت پلکانی ایجاد شده و زیبایی منحصر به فرد و جالب
توجهی دارد.
بخشی از ارتفاعات پیرامونی روستا دارای پوشش مرتعی است و
بخشی دیگر صخره ای و هماره کوهنوردان بسیاری را در طول سال به خود جلب می
کند.
زیارت امام زاده باء در نزدیکی روستای دربادام از رسوم ویژه مردم
دره شمخال است که هر هفته به زیارت این امام زاده می روند و همچنین دختران
دم بخت و زنان نازا نیز برای رسیدن به آرزوهای خود ضمن نیایش و دعا از زیر
صخره ای در کنار امام زاده عبور می کنند.
در عروسی ها رقص محلی کردی
همراه با انواع سازهای محلی کردی و نوای سازهای محلی دو تا، دهل و سرنا
زیبایی خاص به مراسم می بخشد که برای هر غریبه ای بسیار جذاب و دوست داشتنی
است.
مردان این دره زیبا به ندرت پوشاک محلی برتن می کنند اما زنان
همچنان لباس محلی کردی شامل پیراهنی بلند، نیم تنه و شلوار کردی با رنگ های
سفید و سرخ و گل بوته های زیبا می پوشند و بر سر روسری بلندی با طرح ها و
نقش های رنگی مزین به زیورآلات می بندند.
گلیم، جاجیم، قالی کردی و
پلاس با طرح ها و رنگ های متنوع و زیبا از جمله صنایع دستی این روستا است.
آنان
هم چون بسیاری از مناطق دیگر کشور غذاهایی که عمومیت دارد چون آبگوشت و
کباب و مانند آن را می پزند اما فطیرمسکه(نوعی نان محلی با کره تازه
گوسفندی ) انوان اشکنه و آش از غذاهای محلی خاص منطقه است.
روستا جاده
ای آسفالته دارد که از طریق شهر قوچان قابل دسترس است و مردم و گردشگران از
آن طریق به منطقه دسترسی می یابند.





      
زندگینامه شهید حاج احمد متوسلیان
فعالیتهای شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی 

 احمد که انسانی وارسته و مؤمن تربیت یافته بود  همواره با رژیم شاه در حال مبارزه بود . حتی وقتی به سربازی اعزام می شود  در ارتش به روشنگری سربازان و افشاگری مفاسد می پردازد . پس از پایان سربازی  از سوی یک شرکت خصوصی  برای انجام مأموریتی به (( خرم آباد )) می رود . روز به روز در مبارزاتش علیه شاه جایتر عمل می کند تا اینکه از سوی ساواک تحت تعقیب قرار می گیرد و در سال 1354 ، کمیته مشترک به اصطلاح (( ضد خرابکاری ساواک)) او را دستگیر و مورد شکنجه قرار می دهد . مدت پنج ماه در زندان (( فلک الافلاک)) خرم آباد ، در سلول انفرادی به سر می برد . این زندانها و شکنجه ها ، از احمد فردی مجرب و خود ساخته بار می آورد و او را در راهی که انتخاب کرده بود ، راسختر و پر صلابت تر می کند .

احمد پس از فلک الافلاک حدود نه ماه در بند عمومی زندانی می گردد . با اوج گرفتن موج انقلاب اسلامی از زندان آزاد می شود : اما آرام نمی گیرد و نقش رابط و هماهنگ کنندهء تظاهرات و راهپیماییها را در جنوب تهران به عهده می گیرد . بارها در مبارزهء با رژیم ستمشاهی ، تا پای شهادت پیش می رود و در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ، بویژه 21 و 22 بهمن 1357 از خود درخشش و توانمندی خاصی بروز می دهد .

 مبارزه با ضد انقلاب در کردستان

پس از شروع غائله کردستان در اسفندماه سال 1357به همراه 66تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوگان شد و به دلیل ابتکار عمل هوشیارانه و فرماندهی قاطع خود توانست کلیه اشرار مسلح را متواری کند. منطقه را از لوث وجود ضد انقلابیون که در راس آنها دمکراتها قرار داشتند،پاکسازی نماید.او پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان ،به شهرهای سقز و بانه رفت. در ابتدای ورود به شهر بانه  تلافی کمین ناجوانمردانه‌ای که ضد انقلابیون به نیروهای ستون ارتش زده بودند،طی یک عملیات دقیق «ضد کمین» خسارات سنگینی به آنان وارد آورد که در این نبردچهارصد اسیرو دویست کشته از انقلاب برجای ماند.

پس از آن به همراه گروهی از رزمندگان از جمله معاون خود(شهید محمد توسلی)برای فتح سنندج راهی این شهر شد. ستون تحت فرماندهی او از سمت راست شهر،حلقه محاصره ضد انقلاب را در هم شکست و به همراه سرداران رشیدی چون محمد بروجردی و اصغر وصالی،سنندج را آزاد نمود و کمر تجزیه‌طلبان را شکست.

 آزاد سازی شهرمریوان

اوایل خرداد1359ماموریت آزادسازی شهرتام مریوان که در تصرف گروهگهای محارب بود،به وی محول شد. تسلط ضد انقلاب در مریوان به گونه‌ای بود که از پادگان این شهر می‌توانستند افرادی را که در سطح شهر تردد می‌کردند شمارش کنند. به همین دلیل به محض نشستن هلیکوپتر در محوطه باند فرود و حاج احمد و همراهانش زیر آتش همه جانب دشمن قرار م‌گیرند.

حاج احمد پس از ورود به شهر. سازماندهی نیروها،با یورشی سهمگین و برق آسا شهر مریوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهکها پاک نمود.

از همین زمان بود که مسئولیت فرماندهی سپاه مریوان به عهده ایشان گذاشته شد و بلا فاصله به اتفاق شهدای بزرگواری چون حاج عباس کریمی،سید محمد رضا دستواره،رضاچراغی،حسین قوجه‌ای،حسن زمانی،محسن نورانی و علیرضا ناهیری به پاکسازی مواضع مزدوران استکبار اعم از کومله ،دمکرات و رزکاری پرداخت.ترس و وحشتی که از او بر دل سیاه‌ضدانقلابیون نشسته بود به جدی بود که به قول یکی از همرزمانش،هروقت به ضد انقلابیون خبر می‌رسید که حاج احمد قصد حمله به آنها را دارد،قوای ضد انقلاب ،فرار را بر قرار ترجیح می‌دادندو مانند روباه از معرکه می‌گریختند.

 حضور در لبنان 

حاج احمد پس از فتح خرمشهر و تثبیت مواضع رزمندگان اسلام در آن جا ، اواخر خرداد 1361 ، طی مأموریتی همراه یک هیأت عالی رتبهء سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران ، به سوریه و لبنان سفر می کند تا راههای کمک به مردم مظلوم و بی دفاع لبنان را از نزدیک بررسی نماید .

 شرکت در دفاع مقدس

حاج احمد در سال 1360 پس از بازگشت از مراسم حج،ماموریت یافت تا رزم بی‌امان خود را در جبهه های جنوب ادامه دهد. او از طرف سردار فرماندهی محترم کل سپاه مامور شد با به کارگیری برادران سپاه مریوان و پاوه تیپ محمد رسول الله (ص)-که بعدها به لشکر تبدیل شد- را تشکیل دهد و فرماندهی تیپ مذکور را نیز خود به عهده گیرد. پس از مدتی زمینه اجرای عملیات بیت المقدس در دستور کاریگانهای رزمی قرار گرفت. حاج احمد علاوه بر مسئولیت خطیر فرماندهی تیپ،در تمامی ماموریتهای شناسایی شرکت داشت و با نفوذ به قلب مواضع دشمن از نزدیک راه کارهای مناسب عملیات را شناسایی می‌کرد. در شب دهم اردیبهشت ماه سال 1361عملیات بیت المقدس آغاز شد و رزمندگان اسلام به فرماندهی حاج احمد از دو محور به مواضع دشمن یورش بردند. نقطه آغاز عملیات،منطقا دارخوین به سمت جاده اهواز-خرمشهربوده با عبور نیروها از رود متلاطم کارون به سمت دژ«مارد»جهت‌دهی شده بود و با وجود حجم سنگین آتش کور و بی‌وقفه یگانهای توپخانه ارتش بعث عراق ،رزمندگان اسلام توانستند نیروها دشمن را در این محورها زمین‌گیر کنند و کلیه تانکهای آنها را دفع نمایند. یکی از فرماندهای عملیاتی جنگ در مورد نقش حساس ایشان در عملیات بیت المقدس می‌کوید:«اگر فرماندهی قاطع و عمل به موقع در بعد از ظهر روز اول عملیات بیت المقدس روی جاده اهواز-خرمشهر حاج احمد نبود عملیات به مشکلات زیادی برخورد می‌کرد. او در همان جا اسلحه کلاشینکف خود را به دست گرفت و تا مرز شهادت ایستادگی کرد و رزمندگان نیز با تاسی به او مقاومت بسیاری از خود نشان دادند که در نهایت جاده اهواز-خرمشهر حفظ شد. او به رغم جراحت و زخمی که از ناحیه پا داشت حاضر به ترک میدان نبرد نشد و با صلابت و اقتدار تمام از دژهای مستحکم و میادین متعدد مین،نیروهایش را عبور دادو در نهایت ساعت 11 صبح روز سوم خردادماه سال 1361رزم آوران تیپ 27حضرت رسول(ص)با جلوداری سردار حاج‌احمد متوسلیان در کنار سایر یگانهای سپاه به خاک مطهر خرمشهر قدم نهادند .ایشان در عصر همان روز طی سخنان کوتاهی خطاب به دریادلان بسیجی در برابر مسجد جامع خرمشهر چنین گفت:

«همه عزیزان ما که تا امروز در خونشان غوطه ور شده و به شهادت رسیده‌اند برای حفظ اسلام عزیز بوده هرچند داغ فراقشان جگر ما را سوزاند،اما خدا را شکر  که بالاخره توانستیم امروز با آزادی خرمشهر قلب اماممان را شاد کنیم.»

در پی آزادسازی خرمشهر،حاج احمد در معیت سایر سرداران فاتح خرمشهر به محضر فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی(قدس سره )این سرداران دلاور به ویژه حاج احمد را به گرمی مورد تفقد خاص خویش قرار دادند.

 ویژگیهای اخلاقی

آگاهی و شناخت بالا ی ایشان در مسائل سیاسی-اجتماعی از جمله خصوصیات بارز این سردار بزرگوار بود. در تدبیرو تصمیم‌گیریهایش دقت نظر داشت. ضمن قاطعیت در کار،بر دلها فرماندهی می‌کرد و همراده در بطن مشکلات حضور داشت. به همین دلیل ،درسخت‌ترین شرایط،کسی او را تنها نمی‌گذاشت. امکاناتی را بیشتر از نیروهای تحت امر خود،به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهی،در کارهای جمعی مانند ساختن سنگر،نظافت محیط،شستن ظروف و...با پرسنل تحت امر همراهی می‌کرد. علاقه به مطالعه و بحث پیرامون اخبار و رویدادها،از خصوصیات دیگر او بود. در مواقع مقتضی در جمع صمیمی همرزمانش پیرامون مسائل اعتقادی بحث می‌نمود. حاج احمد نسبت به شهداوخانواده‌های محترمشان احترام خاصی قایل بود و در هر فرصتی به مزار شهدا می‌رفت و برای رسیدگی به معضلات و حوائج خانواده‌های این عزیزان تلاش می‌کرد در غم فراق همرزمانش می‌سوخت و نقل می‌کنند:«هنگامی که برمزار شهید جهان آرا حاضر می‌شد،آن چنان از خود بی‌خود می‌شد که با ساعتها بی‌وقفه اشک می‌ریخت و با روح بلند او نجوا می‌کرد.»

برادر دیگری نقل می‌کند:«شبی در جوار مرقد مطهر حضرت زینب(س)تا صبح به گریه و نماز مشغول بود. حوالی سحر با سیمایی بشاش و لبی خندان به سوی همسفرانش آمدو در پاسخ به سؤال دوستایش که خوشحالی او را جویا شده بودند،گفته بود:از سر شب داشتم در فراق برادران شهیدم ،مخصوصا شهید محمد توسلی اشک می‌ریختم به عمه سادات متوسل شدم. تا بلکه ایشان در کارم عنایتی فرمایند. چند لحظه پیش ناگهان دیدم یک پیرمرد نورانی بامحاسنی سفید و لباس بسیجی بر تن،کنارم آمدو ایستاد و گفت پسرم!بی‌تابی نکن ،لحظه اجابت دعایت نزدیک شده است.»

 مروری بر زندگانی جاویدالاثرمتوسلیان

در سال 1332 در تهران متولد شدند.

در سال 1354 دستگیری بوسیله ساواک به جرم فعالیت علیه رژیم منحوس پهلوی پنج ماه زندانی انفرادی در فلک الافلاک خرم آباد

سال 1365رابط و هماهنگ کننده تظاهرات در محلات جنوبی شهر تهران

اعزام به کردستان اسفندماه 1357برای سرکوب اشرار آن منطقه

1358ماموریت برای آزادسازی جاده پاوه-کرمانشاه

1359ماموریت برای آزادسازی شهر مریوان

دی ماه 1360عملیات سرنوشت ساز محمّد رسول الله (ص)

تاسیس تیپ 27 حضرت رسول(ص)

ساعت 11 صبح روز سوم خرداد سال 1361تیپ 27 حضرت رسول(ص)به فرماندهی ایشان وارد خرمشهر شد.

اواخر خرداد سال 1361ماموریت به لبنان برای سرکوب رژیم غاصب صهیونیستی

14تیرماه 1361اسارت بوسیله مزدوران فالانژ

 نحوه اسارت

در چهاردهم تیر سال 1361،اتومبیل هیات نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور پست ایست و بازرسی،مزدوران حزب فالانژ اتومبیل رامتوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک-توسط آدم ربایان دست نشانده رژیم تروریستی تل آویو گروگان گرفته شده و پس ازشکنجه و بازجویی،به نظامیان اسرائیلی تحویل گردیدند،که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست. در حالی که همرزمان آن مهاجر الی الله ،مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری ازاو و همرزمانش برسد.

 شمع تاریخ

بگذار جاودانگی شهیدان عشق را که درقربانگاهها به شهادت ایستادند،ما نیز شاهد شویم که شهیدان پیام خویش را سرخ سرخ در سینه های ما نگاشتند،با که مرگ بی‌ثمر و بی‌رنگ را به جاودانگی شهادت بدل کنیم .آنان قلبهای لبریز از عشق و صداقتشان را کریمان ارزانی کردندو خشماهنگ با بیداد در افتادند تاکه عجزو حقارت را در اندرون تک تک ما فرو شکنند. اگر ایمانشان را برای ابر به ما هدیه کردند،اگر ایستاده مردن را به ما آموختند،چه ناسپاسی نامردانه ایست که بی‌یادشان شب را به سر آریم و بی‌نامشان روز را بی آغازیم.

چه کسی کربلای سالار ما حسین(ع)را دوباره بپا کرد؟لحظه‌هایی که زبان در کام مانده‌مان قادر به اعتراض نبود،و شرافت و تقوی ،شعرو غیرتمان به غارت می‌رفت،کدامین تن در ظهر بلوغ عصیان سرخی عاشورا را به چشمان بی‌نورمان تاباند و جز شهید چه کسی باور کرد،که زندگی در غلظت سیاه شب تنها فریب خویش است؟برای زیستن(و نور،برای رستن از شرک،برای رهائی از مرگ و رسیدن به جاودانگی تنها شهید راه می‌نمایدو صفیر تیز گلو له‌هایش مشعل پر شعله راهی می‌شود که خلق خدا را به صبح روشن نوید می دهد. و به دل ترنم آیات که صبح گشته قریب و به منقار،شاخه زیتون ،تا اوج روشن خورشیدها شهید پیمود یکشبه صد ساله راه را اینکه شهید با انفجار قلب پر از ایمان-در عمق باور خاموش روحش بذر خجسته آزادگی نشاند،قلبی به گرمی خورشید در آسمان شهر جنایت نشست در راستای ثابت فواده‌های خون-صد اغنای قامت پژمرده راست شد.





      
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ آگهی مناقصه فروش از سوی سازمان انرژی اتمی : سانترفیوژ دانه ای 20 هزار تومان به عنوان آهن قرازه عایدات این فروش در تامین گوشت و مرغ و پنیر به عنوان اولین شیرینی از سوی دولت تدبیر و امید هزینه خواهد شد امضاء شیخ حسن کلید ساز



+ عازم سفر حج ام و محتام حلالیت شما...



+ قابل توجه کاندیداتورهای محترم مجلس نهم / فرازی از وصیت شهید......



+ تعداد کشتگان سپاه عمرسعد



+ فلاکت سیاسی



+ تصاویر زننده از زنان خیابانی در تهران



+ درد و دل بنی فاطمه در شب شهادت امام جواد با دانشجویان



+ http://www.swar.ir/



+ خدایی خدا غریبه



+ فواید نماز شب