سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :42
  • بازدید دیروز :119
  • کل بازدید :249021
  • تعداد کل یاد داشت ها : 283
  • آخرین بازدید : 103/2/7    ساعت : 8:15 ص
درباره ما
حاج امیر[881]

جای مانده از قافله شهداء حسرت به دل مانده تا ابدیت پس کی کجا فرصت ما میرسه

ویرایش
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

اللهم عجل لولیک الفرج

چرا موقع نام امام زمان (علیه السلام) دست بر سر گذاشته می شود آیا غیر از تعبّد حکمتی دارد؟

پاسخ: در تفکر شیعی، امامان معصوم (ع) جایگاهی بس بلند دارند، از این رو هر گاه اسامی یا برخی از القاب آنان ذکر می‏شود، پسوند «علیه السلام» به کار برده می‏شود. و این نشان از مقام رفیع آنان داشته و نوعی احترام به ساحت مقدس آنان تلقی می‏گردد.

دست بالای سر گذاشتن و صلوات فرستادن در هنگامی که اسم امام زمان (ع) ذکر می‏شود، در راستای احترامی است که به ساحت مقدس امام زمان (ع) شکل می‏گیرد. در برخی از روایات تصریح شده است که جهت احترام به ساحت مقدس امام زمان (ع) معصومان این کار را می‏کردند.

همان گونه که هر گاه اسم حضرت حجت برده می‏شد، بزرگان قیام می‏نمودند. (1)

مرحوم شیخ عباس قمی می‏نویسد: روایت شده که دعبل خزاعی وقتی که قصیده تائیّه خود را برای حضرت امام رضا (ع) سرود چون به این شعر رسید:

خروج امام لا محاله خارج یقوم علی اسم اللَّه بالبرکات

امام رضا (ع) چون نام قائم را شنید، برخاست و سر خود را به سوی زمین خم کرد، پس از آن کف دست راست خود را بر سر گذاشت و فرمود: «اللهم عجل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزیزاً». (2)

پی نوشت ها:

1 . منتهی الامال، ج 2، ص 488 - 489.

2 . همان، ص 490.





      

باهمه ی لحن خوش آوائیم    در به در کوچه تنهائیم

ای دوسه تا کوچه ز ما دور تر    نغمه  تو ز همه پر شورتر

کاش که ین فصله را کم کنی     محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ی ما می شدی    مایه ی آسایه ی ما می شدی

هر که به دیدار تو نائل شود         یک شبه حلال مسائل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد

سینه ی مارا عطشی دست داد

نام تو بردم لبم تش گرفت   شعله به دامن سیاوش گرفت

نام تو آرامه ی جان من است   نامه  تو خط امان من است

ای نگهت خواستگاه آفتاب      برمن ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز از چشم ترم   تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یا رو مددکار ما   کی و کجا  وعدی دیدار ما

دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد





      

روز بیست و پنجم

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فیهِ مُحِبَّاً

نافرمانیت نکنم اى بخشنده به خواستاران  خدایا قرارم ده در این ماه دوستدار

لاِوْلِیاَّئِکَ وَمُعادِیاً لاِعْداَّئِکَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَِمِ اَنْبِیاَّئِکَ یا عاصِمَ

دوستانت و دشمن دارنده دشمنانت و پیرو راه و روش خاتم پیمبرانت اى نگهدارنده

قُلُوبِ النَّبِیّینَ

دلهاى پیمبران

 





      

یکبار نشنیدم که او بگوید: خسته شدم.
بابت آن همه زحماتی که می‌کشید هیچ چشمداشتی نداشت.
من حتی ندیدم وقتی را برای مرخصی در نظر بگیرد ، هر وقت می‌آمد مشهد ، دنبال تدارکات و جذب نیرو بود.
روزها می‌رفت سپاه و کارهای اداری را پیگیری می‌کرد.
شبها هم که می‌آمد خانه ، تا دیر وقت با دوستانش جلسه می‌گذاشت.
تازه وقتی آنها می‌رفتند ، تلفن زدنهای محمود به جبهه شروع می‌شد.
از پشت جبهه هم نیروها را هدایت می‌کرد.
وقتهایی هم که فرصت بیشتری داشت مطالعه می‌کرد تا برای سخنرانی هایی که این طرف و آن طرف داشت آماده شود .
او دائم دنبال همین کارها بود هیچوقت نشد که ما او را درست و حسابی ببینیم یا با او به دیدن اقوام بریم .
نمی‌دانم خدا چه در وجود این انسان قرار داده بود که اصلاً خسته نمی‌شد. یکبار بعد از اینکه مدتها در جبهه مانده بود ، آمد مرخصی. بعدازظهر بود : حدود ساعت 4 خوشحال با خود گفتم : «حالا که آمده حتماً چند روزی می‌ماند و می‌توانم مرخصی بگیرم و در خانه بمانم» همان شب حاج آقا محمودی از دفتر فرماندهی سپاه مهمانی داشت.
چند تا از فرماندهان سپاه را با خانواده دعوت کرده بود.
من هم دعوت بودم.   محمود که آمد به اتفاق رفتیم منزل آقای محمودی.    بیشتر مسئولین سپاه آمده بودند خیلی کم پیش می‌آمد که این تعداد دور هم باشند .    هر کدامشان بنا به کار و مسئولیتی که داشتند دائم تو جبهه‌ها بودند مردها یک جا و زنها در اطاق دیگری بودند.


ادامه مطلب...

دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئه ای را که علیه انقلاب طرح ریزی کند ، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز ، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود.

وقتی به جلوی خانه شهید کاوه رسیدیم، منزل محقری دیدیم که جان می داد برای پرورش مردان بزرگ. لحظاتی بعد وقتی پدر و مادر محمود کاوه به چشمان مان خوش نشستند، برایمان طبیعی جلوه کرده که پسری چون محمود، چنین والدینی می خواهد؛ با صفا و صمیمی. مهربان و سخت کوش. از همان ها که نان دنیا را به حد ضرورت می خورند تا برای دین کار کنند، نه از آنان که نان دین می خورند و برای دنیا کار می کنند. به امر قشنگ پدر، با خواندن صلواتی برای تعجیل در ظهور حضرت حجت(عج)، مصاحبه را آغاز کردیم. از پدر شهید خواستیم کمی از خود بگوید: «من در گناباد کشاورزی می کردم. آن زمان کشور در اشغال اجنبی ها بود و 7 سال قحطی آمد. کسی اگر لقمه نانی برای خوردن گیر می آورد، باید کلاهش را بالا می انداخت. از باران هم خبری نبود. در گناباد خشکسالی بیداد می کرد و در این شرایط ، ناچار شدم کشاورزی را رها کنم و بیایم مشهد. در مشهد، کارم آهنگری بود... [می خندد] ... کاوه بودم، آهنگر هم شدم! تا اینکه مجبور شدم علی رغم کاوه بودن، آهنگری را ول کنم و بروم در نانوایی کار کنم. 7، 6 سالی در کار نانوایی ماندم و به اصطلاح شاطر شدم. بعد هم به خاطر ازدواج برگشتم در همان روستای مان در گناباد. با خدا هم عهد کردم که حاصل این ازدواج را دوست دارم در راه تو بدهم. در همان ایام یک بار خواب دیدم که مثلاً چوپان شده ام و هر چقدر دارم به گوسفندان،غذا می دهم، هیچ اثری ندارد. خیلی ناراحت بودم که یک دفعه دیدم از بلندی کوه، شخصی پایین آمد و گفت: من از پیش خدا آمدم . شما اگر جای چرای این گوسفندان را عوض کنید، غذا به این زبان بسته ها اثر خواهد کرد. بعد از بیدار شدن، رفتم حرم تا پیش نماز یکی از صحن های حرم، خواب را برایم تعبیر کند. آن پیش نماز خوابم را این طور تعبیر کرد که؛ اگر محل زندگی تان را عوض کنید، خداوند، فرزند نیکویی به شما خواهد داد. ما هم از «فلکه آب» رفتیم «نخ ریسی»، که خداوند به ما محمود را داد. محمود بچه بود که گذاشتمش مکتب قرآن، از پنج سالگی تا 6 سالگی، قرآن را تمام کرد. بعد هم فرستادمش مکتب حاجی عابدزاده تا کلاس پنج و شش را هم تمام کند. آن زمان رهبر انقلاب تازه از قم آمده بود مشهد. محمود هم 8، 7 سال بیشتر نداشت. مبارزه با شاه شروع شده بود و دور و بر رهبر انقلاب، بیشتر روحانیون و دانشجویان جوان بودند. یکی دو سال بعد که «آقا»، من و محمود  را با هم دیده بود، از محمود پرسید. گفتم؛ تازه فرستادمش طلبگی بخواند. «آقا» گفت: من اول درس مدرسه را تا دیپلم خواندم، بعد آمدم سمت حوزه. الان هم یک پایم در دانشگاه است. من مطمئن شدم ایشان می خواهند به من بفهماند که محمود، قبل از دروس طلبگی، بهتر است کلاس های مدرسه را تمام کند که سر همین محمود را فرستادم تا درس مدرسه اش را تا کلاس آخر دبیرستان تمام کند.»


 خاطرات مقام معظم رهبری از شهید کاوه

 ? - خدا را سپاسگذاریم که توفیق دست داد تا شما عزیزان لشگر ویژه ی شهدا را در مقرتان زیارت کردم آرزوئی بود و یاد نیکی از شماها در دل ما ،‌در زمان اوایل تشکیل این تیپ و لشگر .‌هر چه ما شنیده بودیم تعریف و تمجید و ستایش قهرمانی ها و شجاعتهای این لشگر بود . البته حقیقتا با همه دل عرض می کنم جای این شهید عزیزمان خالی است. شهید محمود کاوه و همه ی شهدا ، چه سرداران و چه بقیه ی برادرانی که به شهادت رسیده اند؛ اما خوب بعضی ها را انسان از نزدیک می شناسد، فضایل آنها را می داند ،‌ارزشهائی را که گاهی در یک انسان ، در یک جوان جمع شده از نزدیک لمس می کند و ای عزیزان محمود کاوه از این قبیل بود . در او ارزشهائی بود که برای یک جوان مسلمان ایده آل بود . . . فراموش نمیکنم همین شهید محمود کاوه بچه ای بود ، پدرش دستش را می گرفت ، او را  به مسجدی که من آن جا صحبت می کردم و تفسیر می گفتم می آورد، ،‌جوانها پرواز کردند و ما ماندیم ( گریه رهبر و حضار ) بچه ها بزرگ شده اند. قدر آنها را بدانیم .‌کم سعادتی ماست ،‌ما که به اصطلاح پیشکسوت آنها بودیم ماندیم، همچنان در لجن و در عالم ماده .

? -   من در خود سپاه عناصر بسیار خوبی را سراغ دارم که آمادگی خودسازی و دیگر سازی داشته و دارند. خوب است من از برادر، شهید عزیزمان محمود کاوه یاد کنم که من او را از بچگی اش می شناختم . پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگی مسجد امام حسن(ع) بود که بنده آنجا نماز می خواندم و سخنرانی می کردم؛ دست این بچه را هم می گرفت و با خودش می آورد .من می دانستم که همین یک پسر را دارد. پدرش را هم قاعدتا برادرهای مشهدی می شناسند، از همان وقتها همین جوری بود پرشور و بی محابا در برخورد ، گاهی حرفهای تندی هم می زد که در دوران اختناق، آنجور حرفی را کسی نمی زد. این بچه آن جوری توی این محیط خانوادگی پرشور و پرهیجان تربیت شد .خوراک فکری او از دوران نوجوانی اش ـکه شاید آن سالهائی که من می گویم ، ایشان مثلا دوزاده و سیزده سال شاید هم چهارده سال بیشتر نداشت ـ عرابت بود. از مطالب مسجد امام حسن (ع) که اگر از شما ها برادرهای آنوقت بودند می دانند که چه سنخ مطالبی بود و می شود فهمید دیگر از نوارها و از آثار آن مسجد که چه جور مطالبی بود . در یک چنین محیط فکری این جوان تربیت شد و جزو عناصر کم نظیری بود که من او را در صدد خودسازی یافتم . حقیقتا اهل خودسازی بود . هم خود سازی معنوی ،اخلاقی و تقوائی و هم خود سازی رزمی. در یکی از عملیاتهای اخیر دستش مجروح شده بود که آمد مشهد؛ مدتی هم که اینجا در بیمارستان بود، مدت کوتاهی است، ظاهرا بعد برگشت مجددا جبهه. تهران ،‌آمد سراغ من ، من دیدم دستش متورم شده است؛ بنده نسبت به کسانی که دستشان آسیب دیده حساسیت دارم ، فوری پرسیدم دستت درد می کند؟ گفتش که نه . بعد من اطلاع پیدا کردم که برادرهای مشهدی که آنجا هستند، گفتند که دستش شدید درد می کند؛ او حتی درد را کتمان می کرد و نمی گفت . این مستحب است که انسان حتی المقدور درد را کتمان کند و به دیگران نگوید. یک چنین حالت خودسازی ایشان داشت . یک فرمانده بسیار خوب بود از لحاظ اداره ی واحد خودش که تیپ ویژه ی شهداـ فکر می کنم حالا لشکر شده ، آنوقت تیپ بود یک واحد خوب بودـ جزو واحدهای کار آمد محسوب می شد و به این عنوان ازش نام برده می شد. خود او هم در عملیاتهای گوناگونی شرکت داشت و کار آزموده ی سمیدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم اداره ی واحد ، مدیریت قوی ،‌دوستی و رفاقت با عناصر لشکر و از لحاظ معنوی ، اخلاقی ، ادب ،‌تربیت و توجه یک انسان جوان ولی برجسته بود . این هم یکی از خصوصیات دوران ماست که برجستگان همیشه از پیران نیستند؛ آدم، جوانها و بچه ها را می بیند که جزء چهره های برجسته می شوند . رهبان الیل و استون النهار غالبا تو همین بچه ها وتوی همین جوانهاست . ما نشسته ایم از دور داریم نگاه می کنیم، حسرت می خوریم و آرزو می کنیم . کاش برویم توی محیط آنها ،‌ کمتر وقتی است که بنده همین حالا ها دلم پرواز نکند به سمت محفل سنگر نشینان ، آنجا انسان ساخته می شود و این جوانها خوب ساخته شده اند  و شهید کاوه حقیقتا خوب ساخته شد . البته من در مشهد و در کل سپاه، عناصر برجسته زیاد سراغ دارم، حقا و انصافا چهره هائی را من سراغ دارم که  اخلاقیات و خصوصیات اینها را که مشاهده می کند، از نزدیک حالات عرفا و سالک بزرگ برایش تداعی می شود، نه حالت نظامیان بزرگ ، از نظامی گری فراترند اگر چه در نظامیگری هم انصافا چیره دست و نیرومندند .

? - یک لشگر را یک جوان بیست و چهارـ پنج ساله اداره می کنددر حالی که در هیچ جای دنیا افسری به این جوانی پیدا نمی شود که یک لشگر را اداره کند . چند صد نفر یا چند هزار تا انسان را این رهبری می کند ، در کجا؟ نه در مسافرت به سوی فلان زیارتگاه یا فلان ییلاق ،‌در میدان جنگ ، زیر آتش ،‌در مقابله با تانکهای دشمن با وجود آن همه مانع یک جوان بیست و چند ساله، چند هزار آدم را شما می بینید دارد هدایت می کند؛ با سازماندهی می برد جلو ،‌خط را می شکند ، دشمن را تار و مار می کنند ، اسیر هم میگیرند ، منطقه هم اشغال می کنند و مستقر می شوند. پس نظامیگری هم در معجزه گری انقلاب و سازندگی انقلاب وجود دارد، نه فقط معنویت. ‌اما بالاتر از نظامی گری این معنویت و تقوای جوانان است ،که آنرا هم دارند .

1340     ولادت در اول خرداد ماه ، مشهد مقدس
 
1346    تحصیل در حوزه علمیه
 
1352    تحصیل در مدرسه راهنمایی
 
1355    تحصیل در دبیرستان خوش نیت
 
1357    آغاز انقلاب اسلامی ملت ایران
 
1358    عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
 
1358    مربی  پادگان آموزش نظامی سردادور
 
1358   اعزام به تهران جهت گذراندن دوره چریکی
 
1359    عزیمت به جماران و سرپرستی گروه حفاظت از بیت امام خمینی (ره)
 
1359    عزیمت به جبهه های جنوب
 
1359    عزیمت به کردستان و سرپرستی گروه پاسداران اعزامی به سقز
 
1359    فرمانده گروهان اسکورت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سقز
 
1360    فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سقز
 
1360    قائم مقام فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سقز
 
1360    فرمانده عملیات تیپ ویژه شهدا
 
1361   مجروحیت در عملیات پاکسازی منطقه محمد شاه مهاباد از ناحیه شکم
 
1362    فرمانده تیپ 55 ویژه شهدا
 
1363  ازدواج با خانم فاطمه عماد الاسلامی
 
1363    تولد تنها فرزندش زهرا کاوه
 
1363    مجروحیت در عملیات پاکسازی منطقه دارلک مهاباد از ناحیه کتف
 
1363    مجروحیت در عملیات بدر از ناحیه دست
 
1364    مجروحیت در عملیات قادر از ناحیه دست
 
1365    فرمانده لشگر 55 ویژه شهدا
 
1365    مجروحیت در تک حاج عمران از ناحیه سر
 
1365    شهادت در یازدهم شهریور بر روی ارتفاعات 2519 منطقه عمومی پیرانشهر




      
قدر یعنی چه و فلسفة نامیدن آن در چه میباشد؟ قدر یعنی چه
  مسئله لیلة القدر با سورهای تحت همین عنوان در قرآن آغاز میشود، و آن سوره، «انا انزلناه فی لیلةالقدر و ما ادراک ما لیلة القدر، لیلة القدر خیر من الف شهر، تنزل الملائکة والروح فیها بأذن ربهم من کل امر، سلام هی حتی مطلع الفجر» است. این سوره کوچک که به سورة قدر شهرت دارد، لیلةالقدر را در فرهنگ اسلامی مطرح کرده است. در اینجا چند مطلب وجود دارد که خود این سوره در حقیقت طرحش را آغاز کرده یکی مسئله نزول قرآن در لیلةالقدر است. این یعنی چه؟ نزول قرآن در شب قدر؟ که قاعدتا چنین شبی که قرآن در آن نازل شده رویداد بسیار عظیمی بوده که آن شب را عظمت بخشیده است. اجازه بدهید که خود مفهوم نزول قرآن را معنا کنم چون در این جا مسئلهای مطرح میشود که از این آیه استفاده میشود که قرآن در شب قدر نازل شده و از طرفی دیگر در آیات دیگر قرآن به تدریج بر پیامبر نازل شده است پس معنای نزول قرآن چه میشود و تدریج آن، و نزولش چه میشود؟ معنای نزول از نظر لغوی به معنای پایین آمدن است اما این مفهوم دربارة قرآن معنا ندارد. راست قضیه این است که مفهوم نزول دربارة قرآن به معنای پایین آمدن از نقطه بالای مکانی به نقطة پایین مکانی نیست، بلکه معنای نزول و تنزیل در قرآن نزول و تنزیل معنوی است و نه مادی. از آیات قرآن چنین استفاده میشود که قرآن یک مراحلی داشته که تعبیر قرآن از مراحل کتاب مکنون و محفوظ است.

در آن مرحله یعنی کتاب مستور یا مکنون و لوح محفوظ، آن مرحله، مرحلهای است که هیچ کس، به خصوص افراد عادی امکان دست یابی به آن مرحله را نداشتهاند. بعد از آن مرحله که قرآن برای اینکه در دسترس قرار بگیرد و قابل تماس با افراد عادی باشد نازل شده و از مرحلة بالا پایین آمده و قابل آن شده که مردم عادی با آن تماس بگیرند و آن را درک کنند. این مفهوم تنزیل است، نزول و تنزیل و این واژهها یعنی پایین آمدن از مرحلة مکنون و مستور به مرحلة خاکی و زمینی و دنیوی و مردمی و بشری. من برای این جهت که ذهن شما را بر این مسئله روشن کنم نکتهای را عرض میکنم. از نظر اعتقادات کلامی ما مسلمانان بر اساس راهنماییهای قرآن، حضرت عیسی یکی از پیامبران در کنار سایر پیامبران است، نوح، موسی، ابراهیم و محمد(ص). اما از نظر کلام مسیحیت امروزی، چنین نیست. مقایسه میان پیامبر اسلام در اعتقاد اسلامی با عیسی در اعتقاد مسیحیت ناصحیح است. اگر کسی بخواهد مقایسة صحیحی انجام بدهد باید میان عیسی و قرآن مقایسه کند. هر دو موجود یعنی عیسی و قرآن کلمه....اند.
عیسی در عقیدة مسیحیت موجودیست الهی که از خداوند نازل شده است. و معنای نزول یعنی مادی شده خاکی شده، مجسم شده است که به قول تعبیر متکلمین مسیحی که در اینجا واژه فرنگی استعمال میکنند و میگویند ( icaratio ) که منظور از این کلمه یعنی مجسم شدن عیسی الهی، به صورت عیسی خاکی، و مادی. قرآن نیز در اعتقاد اسلامی، چنین است. یعنی کلمةا...از حالت لوح محفوظ و کتاب مکنون، به صورت قرآن مصحف، یا به تعبیر دیگر بینالدفعتین در آمده که همة انسانها بتوانند با آن تماس بگیرند. در مرحله بالایی به تعبیر قرآن هیچ کس نمیتوانست آن را در یابد و تماس بگیرد، مگر مطهرون، لایمسه الاالمطهرون،(سوره واقعه). که منظور از مطهرون اهل بیت رسول ا...(ص) هستند که خداوند آنان را مطهر معرفی کرده است.

اما در وضعیت نازل شدة فعلی، قابل تماس برای همه است به صورتی که همة ما مردم قرآن را میخوانیم هر چند که به اندازة در کمان میتوانیم برداشت بکنیم. با عبور از این مقدمه میخواهم عرض کنم مفهوم نزول روشن شد. در یک مرحلهای قرآن یعنی کلمةا... به آسمان دنیای خاکی تنزل یافته و آن مرحله را قرآن شب قدر نامیده است. اما از این آیه استفاده میشود که این جریان تدریجی نبوده و بلکه دفعی انجام شده است. در اینجا به نظر گروه کثیری از صاحب نظران، نزول دفعی قرآن بر قلب رسول ا...(ص) بوده است اما این که حسب روایات متواتر هر از چند گاه به مناسبتی آیهای به رسول ا...(ص) وحی میشده و ایشان تلاوت میکردند منافات با این نکته ندارد. بلکه آنها نزول تدریجی قرآن را حکایت میکنند. یعنی این اجازه و فرمانی است که از ناحیة حق بر رسول ا...(ص) نازل میشده که این قطعه از قرآن را برای مردم بخواند. در قرآن مجید آیهای وجود دارد که خطاب به رسول ا...(ص) میگوید، و لاتعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه. از این آیه استفاده میشود که قبل از وحی الهی نسبت به آیات قرآن، خود قرآن به طور یکجا در قلب رسول ا...(ص) وجود داشته و لذا توصیه میشود به ایشان که عجله نکنند و آیات را یکجا نخوانند. تا اینجا معلوم شده که معنای شب قدر چیست.

ولی در حاشیة این مسئله چند نکتة دیگر وجود دارد یکی اینکه چنین شبی قدر نامیده شده که از معارف اسلامی کاملاً روشن است که تسمیة شب قدر به این نام به خاطر نزول قرآن نبوده بلکه قرآن در آن شب نازل شده. در اینجا روایاتی در توجیه این مسئله میبینیم که گفته میشود شب قدر شبی است که مقدرا ت انسانها در آن شب تعیین میگردد. البته باید توجه داشته باشیم که ما از نظر معارف اسلامی معتقد به آزادی انسان هستیم و از نظر اسلام انسان موجودی مسؤول و متعهد است. و مادام که انسان آزاد نباشد، مسؤولیت معنا ندارد. و به تعبیر دیگر از نظر اسلام مقدرات انسان به دست خود اوست. او خود میتواند خوشبخت باشد و سعادتمند و میتواند، سعادت خود را از دست بدهد. این معنا با آنکه مقدرات جهان در یک برنامه الهی تنظیم شده باشد منافات ندارد. البته در این جا توضیح فلسفی و کلامی پیچیده، نه ضروری است و نه مناسب است. اجمالاً آنکه آنچه که بشر با اراده و آزادی خود انجام میدهد، در علم ازلی مشخص است و به هیچ وجه علم حق سلب آزادی و اختیار از او نمیکند.
تنزل الملائکة و الروح، یعنی پایین آمدن فرشتگان و روح در شب قدر بر روی کرة خاکی، چه معنایی دارد و منظور از فرشتگان و روح چیست؟
تفسیری که در روایات اسلامی از این نکته شده چنین است که روح (منظور جبرائیل یا روح الامین است) به همراهی ملائکة حق به زمین نازل میشوند. در حدیث شریفی دیدهام که امام علی(ع) میفرماید، هر وقت خواستید با مخالفین ما به گفتگو و مباحثه بنشینید و حقانیت مارا به اثبات برسانید با سورة قدر با آنان سخن بگویید. از آنان بپرسید که این آیة شریفه یعنی نزول ملائکه و روح الامین آیا مخصوص زمان خاصی بوده و یا همیشه چنین است. بی تردید پاسخ خواهند داد مستفاد از آیه چنین است که این مسئله امری دائمی و مستمر است. و اختصاص به زمان خاصی نداشته است. اگر این پاسخ را دادهاند شما از آنان بپرسید که اینها برای چه میآیند، با توجه به صدر سورة شریفه که مربوط به شب قدر است به هر حال برای مقدرات و عملکردهای انسانها میآیند.
آنها نزد چه کسی میروند؟ و سرنوشت انسانها و آدمیان را با چه کسی در میان میگذارند؟
معنای حدیث شریف این است که این سورة شریفه کاملاً بیان میکند وجود یک انسان کامل که خلیفه الله بر روی زمین است، همواره ضروری و لازم است. خدا در قرآن مجید انسان را خلیفة خود معرفی کرده است. نظریة انسان کامل در عرفان اسلامی جایگاه رفیعی دارد در عرفان محیالدین عربی این نظریة به اوج خود رسیده است و پس از ایشان نیز همواره توسط عارفان بزرگ تفسیر و تبیین گردیده است. این نظریه به نظر این جانب در میان مکاتب اسلامی هیچ کدام به نحوی که با عقیدة شیعه منطبق است با هیچ مکتب دیگر قابل انطباق نمیباشد. بنا بر نظریة شیعه اثنی عشریه، هم اکنون نیز یک فرد انسان کامل، و حی خداوند را در روی زمین عبادت میکند که همان حضرت بقیةا...الاعظم است.

این اعتقاد مخصوص این طایفه است و طوایف دیگر اسلامی هر چند به محدودیت قائل باشند ولی به امام زندة باقی قائل نیستند. در این حدیث شریف که اشاره کردم میخواهد اثبات وجود انسان کامل واسطة میان خلق و خالق را نماید. که واسطه در فیض حق است. از شما برای تحمل این مباحث نسبتاً سنگین عذر میخواهم، از نظر فلسفی میان حق که مفیض الاطلاق است و ازلی و قدیم است با جهان که مستفیض و حادث است و هر روز پدیدهای نو دارد، چگونه میتوان ارتباط بر قرار کرد؟ آیا حادث میتواند بلاواسطه مرتبط با قدیم باشد؟ و به تعبیر روشنتر چگونه میتواند علت قدیم و ازلی معلولش حادث و جدید باشد؟ برای حل این معمای بزرگ بی شک واسطه در فیض باید پذیرفت، فیض ازلی حق چگونه میتواند برای پدیدة ممکن امروز واصل گردد؟ در نظریة انسان کامل این پاسخ داده شده است انسان کامل، گیرندة فیض حق است و از ناحیة او به سایر موجودات افاضه میشود و معنای نزول ملائکه به همراهی روح الامین و آوردن مقدرات که کنایه از همان فیوضات ازلی است همین است. این است که در احادیث زیاد گفته شده که لیالی قدر منتسب به اهل بیت (ع) میباشد.
چرا در این سوره اشاره نشده به این که شب قدر در ماه رمضان است؟
البته در این سورة شریفه اشاره به این که لیلة القدر در ماه رمضان است نشده. ولی در آیات دیگر، آنجا که به ماه رمضان اشاره میشود، گفته شده «شهر رمضان الذی انزل فی القرآن». که با کنار گذاشتن این آیه در کنار سورة قدر، معلوم و مشهود میشود که لیلة القدر در ماه رمضان است.
خصوصیات و ویژگیها و اعمال شب قدر چیست؟
قرآن برای عظمت لیلة القدر تعبیر جالبی کرده است خطاب به رسول الله میفرماید وما ادراک ما لیلة القدر. یعنی، این شب آنقدر با اهمیت است که حتی تو ای رسول من به اهمیت آن واقف نیستی. دربارة عبادت در شبهای قدر روایات زیاد وارد شده و معمولاً در این روایات عبادتهایی نظیر خواندن قرآن، احیاء داشتن شب، نمازها و نوافل خاصی، توصیه شده است. ولی حدیثی به خاطر دارم که صدوق نقل میکند که برای من بسیار جالب است. و آن این است که از امام (ع) سؤال شد، در شب قدر کدام عمل افضل اعمال است امام پاسخ دادند، فراگیری علم. به نظر میرسد در اینجا علم به معنای ظاهری و مشهور خودش نیست.

منظور از علم در اینجا معرفت است. و امام میخواهد بفرماید عبادت در معارف اسلامی به نحوه و کیفیت آن توجهی نیست، آنچه بیشتر مورد سفارش است شناخت است. انسان قبل از هر چیز باید خود، جهان و هستی، مبدأ آن و منتهی آن و هدف از خلقت را خوب بشناسد و روی آن فکر کند و با تفکر و تأمل باهستی تماس بگیرد. و به قول حافظ از طریق جام جهان بین که منظور دل آدمی است و همواره در کنار اوست با حقایق هستی تماس حاصل نماید. و خدا را از این رهگذر لمس کند. این است معنای علم و معرفت. وگرنه عبادتهای بدون تأمل و تعقل و معرفت هیچ گونه ارزشی ندارد.

در روایات اسلامی این معنا به تعبیرات مختلفی آمده در یک حدیث دیگر آمده است «العابد بلافقهٍ کحمار الطا حونه» یعنی شخصی که عبادت میکند و نمیفهمد، یعنی شناخت ندارد، نمیداند چه میکند و چرا عبادت میکند و چه چیزی را میپرستد و اصولاًپرستش به چه معناست؟ چنین شخصی در تعبیر امام (ع) مانند استری است که در آسیابهای سابق برای کوبیدن گندم استفاده میکردند. که چشم او را میبستند و چوبی به گردن او آویز بود که سر دیگرش به سنگ آسیاب بسته بود. استر میگشت و آسیاب کار میکرد و چون دو چشمش بسته بود چنین میپنداشت که راه زیادی پیموده است در حالی که شب که چشم او را باز میکردند همان نقطهای بود که صبح حرکت کرده بود. عابدهای بدون تعقل و معرفت نظیر چنین حیوانی هستند که هر چه بدوند به جایی نمیرسند از عبادت چیزی دستگیرشان نمیشود تربیت نمیشوند. در شبهای قدر به ما توصیه شده است به تحصیل معرفت، ما اگر بفهمیم که منظور از آمرزش چیست و عفو الهی چه معنایی دارد چنانچه در شب قدر و به طور کلی لیالی ماه رمضان از خداوند متعال اگر طلب عفو میکنیم پس از انقضاء ماه خودمان درک خواهیم کرد که آیا دعایمان مستجاب شده و عفو الهی شامل حالمان شده است یا خیر؟ در حالی که متأسفانه ما در این شبها علی الدوام فریاد میزنیم الهی العفو، در حالی که بلافاصله از زبان مان شرارت و خباثت آزار به این و آن فرو میریزد، تمام وجودمان حسد، حرص، طمع، عداوت با همنوع، شهوات و غرایز، ولی زبانمان به در خواست عفو الهی مشغول است در حالی که اگر بخواهیم مشمول عفو الهی شویم گام اول آن است که سعی در اصلاح و تربیت خویشتن نماییم. از خداوند متعال توفیق و سعادت شما را خواهانم.
.

 حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید مصطفی محقق



      
<      1   2   3   4   5      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ آگهی مناقصه فروش از سوی سازمان انرژی اتمی : سانترفیوژ دانه ای 20 هزار تومان به عنوان آهن قرازه عایدات این فروش در تامین گوشت و مرغ و پنیر به عنوان اولین شیرینی از سوی دولت تدبیر و امید هزینه خواهد شد امضاء شیخ حسن کلید ساز



+ عازم سفر حج ام و محتام حلالیت شما...



+ قابل توجه کاندیداتورهای محترم مجلس نهم / فرازی از وصیت شهید......



+ تعداد کشتگان سپاه عمرسعد



+ فلاکت سیاسی



+ تصاویر زننده از زنان خیابانی در تهران



+ درد و دل بنی فاطمه در شب شهادت امام جواد با دانشجویان



+ http://www.swar.ir/



+ خدایی خدا غریبه



+ فواید نماز شب