سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :2
  • بازدید دیروز :113
  • کل بازدید :253578
  • تعداد کل یاد داشت ها : 283
  • آخرین بازدید : 103/9/5    ساعت : 12:0 ص
درباره ما
حاج امیر[881]

جای مانده از قافله شهداء حسرت به دل مانده تا ابدیت پس کی کجا فرصت ما میرسه

ویرایش
جستجو

مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها

محفل مهتابی نهر خین

در جوار گلزار شهدا ، بهشت امام رضا علیه السلام

پنجشنبه ?? تیر ماه ???? برگزار شد

در سالگرد فرمانده و معاون گردان غواصی یاسین

به روایت تصویر

مردان کوچک ، بزرگی به عقل است ، نه به ..................

این است ، کار مضاعف ... ، میشناسیدش ؟

آقا هاشم مسعودیست، دوربین فیلمبرداری رو دادم بهش تا فیلم بگیره ، ولی هر وقت دیدمش ،کاری

دیگه ای میکرد ، مثل الان

آنها که به عشق شهدا . محفل مهتابی نهر خین را بر پا میکنند

   اینان ، هیچکدام جنگ را ندیده اند ، اما عاشق تر از ،خیلیها که ، در روزگارانی رزمیده اند !!!!!!!!!!!!

  

آقا ابولفضل حاجتمند

آقا رشید حاجتمند ، مخلص ، عاشق ، مسئول امور صوتی بود ،

خدا وکیلی عجب دستگاه صوتی رو تدارک دیده بود، دیونه . محشر بود

 آقای رضایی ، فیلمبردار ، دمش گرم ، تموم امکانات رو آورده بود تا بهترین تصویر ها رو بگیره

از دوستان جبهه ست، خوش برخورد و مطیع . 

حمیدرضا صدوقی.مجری

مجری برنامه

آقای حمیدرضا صدوقی،نویسنده و هنرمند و رزمنده ی دیروز ، همرزم شهیدان کاوه و ظریف

کاروان در کاروان رفتند ، باری ماند و من ، ..............

به چه چیزی می اندیشد ، بدرستی که اینجا مکان تفکر است..........

تمام گرفتاری بشر ، از عدم تفکر است ، از غفلت است . غفلت از آخرت ، قیامت و محشر  

حاج رحیم چهره خند.شاعر دلسوخته ی بسیجی .برادر شهید

  شاعر دلسوخته بسیجی،حاج رحیم چهره خند

حاج صادق آهنگران.گلزار شهدا بهشت امام رضا ع

حاج صادق آهنگران ، با همان نفس و صوت زیبا

که در فضای گلزار بهشت امام رضا علیهالسلام  طنین افکن شد و هر دل شهدایی را آتش زد   

  

 

در فراغ یاران پیر شدیم   

بعد از مراسم ، نشستیم با دوستای قدیمی که خیلی وقته ندیده بودمشون ، یه کپی زدیم ....

بیاد نماز آخر غواصان گردان یاسین و نوح در عملیات کربلای ? 

*******************************************************************

عکاس : رزمنده و جانباز ، حسین کامشاد

تمام عوامل برنامه از مجری تا راوی و شاعر ،فیلمبردار و... همه از رزمندگان و ابثارگران جنگ بودند





      

سلام ،در ادامه ی پست قبلی(??)  یادآوری 

مهمونی که شهدای غواص ، توی سالگرد شهادت فرمانده شون برپا کردن

از همه دعوت کردن ، عصر روز پنجشنبه از ساعت 30/17 توی گلزار بهشت امام رضا علیه السلام ،

حاج صادق آهنگران و حاج رحیم چهره خند ، میخوان اون فضاهای شب عملیات رو برامون تداعی کنن

شهدا،زنده اند

فرصتی طلایی و استثنایی

محفل نورانی از نور مهتاب خین 

شهدا میخوان خودمون باشیم  و خدا 

آخه آقا جلیل ،همه ی گردان رو جمع کرده ، چه اونایی که پیش خودشن ، و چه اونایی که تو زمین موندن 

بازمونده ها ، مجروحا ، جانبازا ................

حتی ،جوونایی که توی گردان یاسین نبودن  ، ولی آقا جلیل و دوستاشو میشناسن

همه هستن

پدر مادرا ی شهدا  ، فرزندان شهدا ....

نمیدونم بازمونده های جنگ چه حالی دارن

جوونایی که وقتی قصه های شهدا رو میشنون به چه چیزایی فکر میکنن

خانواده های دلسوخته ،چی زیر لباشون زمزمه میکنن

 بیاد شبهای عملیات

میخوایم بریم به ساحل نهر خین ......

زیر نور مهتاب ، کنار شهدا ، با اونا نجوا کنیم

با خودمون فکر کنیم

 کسی سخنران نیست

قراره ، شهدا  بگن ، ما فقط گوش بدیم ، آره  ، صدای شهدا ،گوشه ی دل همه مون هست

اومدیم باهاشون حرف بزنیم ، ازشون عذر بخوایم ، بخاطر همه چیز .....

اگه تا الان باهاشون قهر بودیم و دیرتر خبر میگرفتیم و یا خدای نکرده فراموششون کرده بودیم

تجدید پیمان کنیم... عهد ببندیم

از هیاهوی شهر فاصله گرفتیم ، قفس تن رو برداشتیم ، آوردیم توی باغ ارواح نورانی شهدا ، تا چشمامون

ستاره ها رو ببینه ، راه رو گم نکنیم ، از آسمون و  سفر بی بازگشت غافل نشیم  

اومدیم با اصل خودمون آشتی کنیم ، با شهدا خلوت کنیم 

شاید دیگه چنین فرصتی پیش نیاد

بعضیا قبل نماز مغرب که جلسه تموم میشه میرن ...

اونایی که بیشتر کار دارن ، سمج ترن ،نماز رو وایمیستن ،بعدش دیگه معلوم نیست کجا میرن ،

مثل همون شهدای غواص که توی تاریکی جبهه ، از انظار گم میشدن ،به یه خلوتی میرن ،نمیدونم تا حالا شب توی گلزار بودید

هر چی به شهدا دادن ، توی همون خلوتا بوده

راستی ای دوستان من کیستم                           من روزی با شهیدان زیستم

هیچ میدانید چرا بی حاصلیم                               چون که از یاد شهیدان غافلیم





      

درد عشقی کشیده ام که مپرس ******زهر هجری چشیده ام که مپرس 

 

 

ازگردان غواصی یاسین کسی نمونده بود ،خیلی ها توی عملیات کربلای 4 و 5 رفته بودن

مونده بودن آقا جلیل و آقا رضا سمندری

فرمانده و معاون گردان  تک و تنها .....

نه از امیر نظری خبریست ،و نه از حسن شاد

صدای خنده ها و شوخی های محمدرضا کرابی هم بگوش نمیرسه 

فرماندهان شهید گردان غواصی یاسین

 تیر ماه سال ???? ، جبهه های غرب ، شهر ماووت عراق 

 شلمچه کجا  !!!  شهر ماووت کجا !!!

آقا جلیل و آقا رضا ، دو یار واقعی و قدیمی کنار هم ،توی خط

یک عمر با هم بودن ، از محله ی طلاب مشهد تا اوائل جنگ و واحد تخریب و الان هم گردان یاسین

مگه آقا جلیل بدون او میتونه کاری کنه ، آقا رضا هم دلش نمیاد ، فرمانده رو تنها بذاره

برا همون هم بعد شهادت آقا جلیل ، در حالی که مجروح شده بود و میخواستن به عقب تخلیش کنن

قبول نکرد ، با پای مجروح ، از اورژانس ، به خط مقدم برگشت ، چند روزی طول نکشید، رفت پیش آقا جلیل

الان هم توی بهشت امام رضا علیه السلام قطعه ?? ردیف ?? شماره ?? کنار هم هستن

فرمانده و معاون توی سالگرد شهادتشون ، یه میهمونی راه انداختن و همه گردان رو جمع کردن  

نمودنم چی شد ، ولی هر چی هست ، دست خودشونه

آقا جلیل،به صدقه سری آسمونیا ،ما زمینیای غفلت زده رو هم دعوت کرده

عصر پنجشنبه ??تیر توی گلزار شهدا بهشت امام رضا علیه السلام

آقا جلیل .همیشه در خط و در خطر

*******************************************************************************

محفلی برپاست ،  اینبار میزبان شهیدانند و ما میهمان

گنهکاران را در این محفل راهی نیست ، اما پشیمانان را میپذیرند 

حالا تو هستی و خدا و شهیدان 

هر آنچه در دل داری بدون هیچ نگرانی بازگو  ، عقده ی دل بگشا ، که نامحرمی در این جمع نیست 

ما که بی تاب شهیدان بودیم  

اینک یاران آسمانی دست بسوی ما دارند ، تا دستگیرمان شوند

این بهترین فرصت است تا از غبار قدمهایشان مشتی به غنیمت برداریم و توشه ی حرکتهای آینده کنیم 

حاج صادق آهنگران،آمده است،صوت صدایش روح و جان عاشق را به قتلگاه فکه،شلمچه،طلاییه.... میبرد

حاج رحیم چهره خند ، همان که اشعار با سوز و گدازش ،هر دل سنگی را آب میکند

شهیدان بی هیچ کلامی مهربان و آرام نگاهمان میکنند و به حرفهایمان گوش میدهند

یارانمان همه آمده اند

به آنها که بی تاب شهیدانند ، خبر  دهید

شهیدان ، آقا جلیل و یک گردان نیروی غواص چشم به راه ما هستند

به راستی پیام این محافل در این ایام ، چه میتواند باشد؟؟؟   





      

سلام بر دوستان برادر . و برادران دوست. 

خدای رحمت کند آن انسانهایی را که مرا  با تذکراتشان  از غفلتها میرهانن

چقدر این آدمها خوبن ،

پرسید  :      دوست بهتره ، یا برادر .  

پاسخ داد :  برادری که باهاش دوست باشی

من از تموم اونایی که به حقیر تذکر میدن و عیوبم  رو ، همچو  هدیه ای تقدیمم میکنن، صادقانه متشکرم

امروز عصر ، در دفتر یادمان یاران شهید ، پشت کامپیوتر نشستم ، و هنوز فکر نکرده بودم که براتون چه بنویسم

چون من قبلش یه توسلی به یاران شهیدم میکنم و اونا هستن که به دلم میندازن،ازکجا وچی بنویسم

یه مرتبه ، چشمم به صفحه گوشی تلفن همرا ه افتاد ، پیامک رو که خوندم ، اول جا خوردم

چون نوشته بود

بسم رب الشهدا و الصدیقین

اما بعد دیدم نوشته :

جناب آقای دلبریان ، بیست هفتمین سالگرد ورود شما را به واحد تخریب ، تبریک و تهنیت عرض میکنم

از دوست داران شما در بسیج خراسان

علیرغم اینکه حقیردائم با سخنان شهداوتاریخ جنگ مانوس هستم،اما خیلی چیزها رومثل همین،یادم میره

این پیامک ، در چند کلمه ، با دل من چیکار که نکرد ، واقعا بهم ریختم ....

ضمن دعا در حق این عزیز ، دلم رفت به همون دوران .روحم  پر کشید به سرزمین گرم که نه ،داغ خوزستان.

اهواز - واحد تخریب - قرارگاه شهید وزین - پنج طبقه ها مقر لشگر ?? امام رضا علیه السلام ، تیرماه سال ??

یادش بخیر و همیشه در جانم زنده باد.

جمع بچه های عارف تخریب ، اینکه میگم عارف ، زبون بازی نیست ، والله عارف ، عجب عرفایی بودن ،

عارفانی عاشق و عامل ، مردان کوچک و عالمانی عاقل ، سربازانی جان برکف و مطیع

ظرفهای رویی . غذایی ساده . دلهای عاشق .جمعی باصفا

جمع باصفای جوانان رزمنده واحد تخریب . سفرهای بابرکت و پاک .ظروف ساده ی رویی 

من همچو  زغالی سرد و خاموش ، در کنار اونا که قرار گرفتم ، گرمی وجودشون ،کم کم  منو  هم روشن کرد

آتشی که دیگه خاموش نشد ، گرچه خیلی زمان  گذشته ، اما همچنان  ناخالصی های روح و جانم ، فقط در

اون آتیش میسوزه 

هوای داغ اهواز ، توی بیابون ، زیر گرد وخاک و بادهای داغ خوزستان ، نه کولری ، نه سایه ای ، 

امکانات صفر بود

بچه ها زیر یک چادر برزنتی ، که مثل تنور داغ  شده بود و نور خورشید همچون پریمز به سقف چادر میتابید

هیچ چیز نداشتیم که ازگرمای هوا و از اون داغی کم کنه ، بین ما و آتش خورشید،یک لایه نازک برزنت بود

نیروهای یک واحد خط شکن و حساس در یک لشگر ، داخل یک چادر مستقر بودن ! !! 

توی عکسام گشتم ، عکس  اون چادر رو  که نشون دهنده ی وضع بچه هاست ، براتون گذاشتم  

اهواز.واحدتخریب لشکر 21 امام رضا ع .جمع رزمندگان

جمع با صفای رزمندگان واحد تخریب.سر یک سفره در کنار فرمانده لشکر و فرمانده تخریب شهید نظافت. و شهیدان علیرضا نوراللهی . محسن نوکاریزی .پدر دو شهید حاج آقای صادقی .اهواز . تیر ماه سال ????

از اذون صبح که پا میشدن،بعدنمازجماعت و خوندن دعا ،کسی نمیخوابید

مراسم صبحگاهی بود ،با لباس نظامی ،پوتین ها پوشیده ، به خط میشدن ،

و مثل پادگانهای نظامی بعداز قرائت قرآن ،نیایش ، پرچم بالا میرفت و بلافاصله دو صبحگاهی آغاز میشد،

اینقدر میدوُندن ،که عرقت در میومد 

بعدهم پای تانکرای آب یک آبی به سرو صورت میزدن ، مینشستن سر سفره صبحانه ،بیشتر روزا پنیر با نون

بیات و خشک بود ،که حتما باید با چای شیرین میخوردی،والا از گلوت پایین نمیرفت

بعد هم کلاسهای آموزش و یا کارهای خدماتی شروع میشد ،بچه های واحد تخریب یک روز هم بیکار نبودن

توی اون هوای گرم ،اگه شانست میگرفت اون روز یخ میآوردن ، تا ظهر ،فقط  آب سرد بود که میخوردن،

بعضی روزها هم ،هر چی چشم میکشیدن، از یخ خبری نبود ، آبهای گرم تانکر رو باید میخوردن   

ظهرهم،نهارعدس پلو ،یا یک غذایی که بیشتر وقتا باب دل نبود،میدادن ،باید میخوردن،والا گشنه میموندن 

بشقابهای کج و کوله ی رویی، هر دو نفر یکی ، با لیوان های قرمز دسته دار پلاستیکی ،

که گاهی بعنوان ظرف ماست هم ازش استفاده میکردیم

این فقط گوشه ای از یک روز آروم و بی خطر بود ، مانورهای شبانه ، انفجارات ، آموزشها ، عملیاتها بماند

براستی در دل اون همه سختی و رنج و مشقت ،چی بود ، که امروز غبطه ی اون  روزها رو میخوریم؟؟؟؟؟ 





      

یک تلنگر ، یک یادآوری ، از کلاس درس شهیدان

با سلام و احترام محضر شما خوبان

دیروز جمعی از خواهران دبیرستانی ناحیه ? آموزش و پرورش مشهد که امسال زائر شهدا ، در 

سفر راهیان نور  بودند

 به دفتر یادمان یاران شهید

 که به یاد شهدای غواص گردان یاسین و فرمانده باصفایش آقا جلیل محدثی تاسیس شده ،آمده بودن

شهید:خواهرم.سیاهی چادرت مثل قرمزی خون من است

 پس از توضیح در مورد دفتر یادمان و ماموریتی که دنبال میکنیم ، حسب  تقاضا و درخواست گوشه هایی از زندگی

غواصان رو تعریف کردم

گفتم : اگه بعد از گذشت چندین سال ما داریم نحوه ی جنگیدن بچه های جبهه رو تعریف میکنیم که چطوری

توی اون آبهای سرد ، در فصل زمستون با کمترین امکانات ، بدون هیچ گله و نق نقی  آموزشهای سخت غواصی رو

دیدن و  ? سال در سخترین شرایط  ایستادن ، از هستی خود مایه گذاشتن و دفاع کردن

همه ی این عملیاتهای بزرگی که این انسانهای ضعیف الجثه انجام دادن

در سایه ی انگیزه ، فکر و جهان بینی الهی بود

امروز ما از روایت فیزیکی جنگ ، به دنبال معرفی و ترویج اون فکر و نگاه هستیم

امروز باید همه ی ما در راهی که شهدا جلو پایمان گذاشتن حرکت کنیم

شما خواهران قدر خود را بدانید، شما از مردان به بهشت نزدیکترید ، اگر به مقام وجایگاه خودتان عارف شوید

همین چادر سر شما ، خیلی  ارزش دارد

من در زمان جنگ وقتی وصیت نامه شهدا رو میخوندم و میدیدم چقدر بر رعایت حجاب تاکید میکنند ، تعجب

میکردم ، اما امروز  به آن تاکیدات واقف شدم ، ادامه راه شهدا یکیش همینه

تمام بدبختی بعضی به اینه که ایمان به غیب ندارند

یکی از عناصر مهم در وجود بچه های جنگ ،خصوص شهدا ،  ایمان به غیب بود

یعنی باور کنیم ، دنیا حساب و کتاب دارد ، دنیا صاحب دارد ، ما وسیله ایم ، ما در این دنیا مسافریم

هر کاری چه خوب و چه بد ، در خلوت و یا جلوت ، باید تا ذره ی آخرش حساب پس بدیم 

مثال:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

اگه تموم مغازه ها رو  باز بذارن ، خصوص طلا فروشیها رو ، که شما خانوما علاقه عجیبی به این

فلز دارین  و بگن ، آزادید ، هر چقدر میخوای بردار ، فقط بدُون ، یه دوربینی هست ،که دقیقا  همه چیز رو ثبت

میکنه و در آخر ماه ماموران قوی ،خشن و قاطع ، میان ، یقه تو میگیرن و تا قرُون آخرش باید بپردازی

والا  یک عضو بدنت رو قطع میکنن   یا خانه ات رو میگیرن و خلاصه از دستشون خلاصی نداری 

شما رو به خدا ، به من بگید ، چه کسی حاضر میشه بی حساب کتاب چیزی برداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فکر و نگاهی که اگر در هر انسانی باشد، توی شلمچه هم نباشد ،مثل همون شهدا ، زندگی میکند .... 

اینایی که گفتم و خواهم گفت ، همش معنی و تفسیر آیات قرآن است،اما به زبون روان و خودمونی،در قالب مثال





      
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ آگهی مناقصه فروش از سوی سازمان انرژی اتمی : سانترفیوژ دانه ای 20 هزار تومان به عنوان آهن قرازه عایدات این فروش در تامین گوشت و مرغ و پنیر به عنوان اولین شیرینی از سوی دولت تدبیر و امید هزینه خواهد شد امضاء شیخ حسن کلید ساز



+ عازم سفر حج ام و محتام حلالیت شما...



+ قابل توجه کاندیداتورهای محترم مجلس نهم / فرازی از وصیت شهید......



+ تعداد کشتگان سپاه عمرسعد



+ فلاکت سیاسی



+ تصاویر زننده از زنان خیابانی در تهران



+ درد و دل بنی فاطمه در شب شهادت امام جواد با دانشجویان



+ http://www.swar.ir/



+ خدایی خدا غریبه



+ فواید نماز شب